اسفند ماه پایان سال 88
فاطمه جونم پایان سال بود می خواستم اطاقتو تمیز کنم عروسکهاتو ریخته بودم و داشتم آنها رو تمیز می کردم رفتی نشستی وسط اونها من هم ازت عکس گرفتم مثل همیشه پتوت هم تو دست است ...
بدون عنوان
فاطمه پتو یی که تو دست است رو خیلی دوست داری هر جا که می ری اونو با خودت می بری ...