فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

روز پدر

با تاخیر روز پدر رو به همه ی پدرها تبریک می گم. خیلی سخته لباسای پدرت هنوز تو کمد باشه اما خودش نباشه. سخت تر از اون دلتنگی واسه آغوشی که هرگز دیگه نمیتونی حسش کنی. برای شادی تمام پدرهای از دنیا رفته در این لحظه دعا کنیم. روحشون شاد. روز پدر حالم خوب نبود که بخوام بیام و پست بذارم . امسال کادوی روز پدر فاتحه وشیرینی و گل به آقا جونم کادو دادیم. به جای آقا جون فاطمه برای دایی جان کادو خرید و روز پدر بهش داد. البته برای بابا جونش هم هدیه خرید. انشاالله سایه همه ی پدرا سالهای سال روی سر فرزندانشون باشه.    
26 ارديبهشت 1393

پایان پیش دبستان

سلام دوستان عزیز خیلی وقته که به وبلاگ سر نزدم نمی دونم اینو بذارم پای بی حوصله گی یا گرفتاری زیاد. پیش دبستانی فاطمه هم بسلامتی تموم شد. روز شنبه 13اردیبهشت بردمش عکاسی و عکس فارغ التحصیل پیش دبستانی گرفت. روز دوشنبه 15 اردیبهشت هم توی مدرسه براشون جشن گرفته بودن. و وسائل شون رو بهشون تحویل دادن. حالا هم درگیر ثبت نام مدرسه اش هستم می خوام بذارمش مدرسه ای که صبح فیکس باشن . توی شهر ما هم فقط دو تا مدرسه است که فقط بچه ها صبح می رن. حالا ببینم موفق می شم اسمش رو توی این مدرسه بنویسم یا نه.   مولود ، مریم ، فاطمه و صبا ...
21 ارديبهشت 1393

واکسن ورود به مدرسه

امروز فاطمه واکسن ورود به مدرسه رو زد. سه هفته پیش رفتیم درمانگاه برای چک سالانه . همه چیز فاطمه خوب بود . قد و وزن و رشد و روی جاده سلامت بود. همون روز بهش واکسن نزدن گفتن چون هنوز میره مدرسه و این واکسن تب درد داره بذار مدرسه اش که تموم شد بیا واکسنش رو بزن. امروز بردمش اول بهش دو تا قطره داد بعد هم آمپول بهش زد. فاطمه آمپول که دید شروع کرد به گریه کردن .تا اینکه آمپول بهش زد . به محض اینکه از درمانگاه اومدیم بیرون فاطمه صورتش شد مثل گچ سفید و می گفت که حالم داره بهم می خوره می خوام بیارم بالا .من از ترس رفتم یه آب میوه براش خریدم کمی آب میوه خورد ولی حالش بد بود من به جای اینکه برم تو درمانگاه و بگم بچه ام حالش بد شده خودم رو سری...
18 ارديبهشت 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد