چهار ماه و ده روز
آسمان باران ببار اینجا گلی پژمرده است از غم داغ پدر گویا جهان افسرده است آسمان باران ببار ؛ محکم ببار , طوفان ببار چون پدر از بین ما رفت و دل من مرده است دیروز 17 آذر ماه 92 دقیقا" چهار ماه و ده روزبود که صورت ماهت رو ندیدم ؛ آن چهره خوب و مهربانت را .... هر روز با خودم می گم می شه یه بار دیگه از در بیای تو و من برای یک ثانیه روی زیبایت رو ببینم . ولی می دونم جایی رفتی که بازگشتی نداره. نمی دونم این مدت چگونه گذشت ولی با همه ی سختیش گذشت و باز هم می گذرد و تو دیگه نمی آیی... خدا تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند و وقتی همه پشت کردند ، آغوش می گشاید و وقتی همه تنهایت گذاشتند ؛ محر...