فاطمه و دختر عمه اش پونه
جیغ کشیدن فاطمه عزیز
عینکی شدی دخترم
دایی جان عینکشو گذاشت رو چشمت و ازت عکس گرفت ...
جزیره فاطمه
این جزیره پلاستیکی رو بابات برات خریده منشستی داخلش و بازی می کردی البته هنوز درست نمی تونستی بشینی ...
بدون عنوان
فاطمه سه ماه و نیم شدی
بدون عنوان
گلی جونم داشتی شیر می خوردی این عکسو خاله راحیل ازت گرفته ...