فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

تولد پانیذ و پونه

دیشب تولد پونه و پانیذ دختر های عمه زری بود. هر سال عمه تولدشون رو با هم می گیره .تولد پانیذ 5تیر و تولد پون 30 مرداده . وقتی رفنیم خونه عمه اینا دیدیم که لباس پونه و فاطمه مثل هم و یک رنگ بود . با این تفاوت که من ده هزار تومن لباس فاطمه رو ارزون تر خریده بودم. طبق معمول فاطمه و پونه چند دقیقه اول با هم خوب بودن . بعدش سر هر چیز کوچیک با هم دعواشون می شد. رومینا جون هم آخرین مهمونی بود که تشریف آورد. شب خوبی بود. پونه و فاطمه پانیذ ؛ پونه و فاطمه   رومینا جون         ...
7 تير 1392

تولد ملودی جون

پنجشنبه  تولد 92/2/26ملودی جون دوست وبلاگیمون بود. . مامانش لطف کردن و مارو هم دعوت کردن. من با فاطمه تصمیم گرفتیم که بریم تولد. دیدن ملودی و مامانش برای اولین بار برام خیلی جالب بود. من عکس ملودی با مامانش رو توی وبلاگ دیده بودم. وقتی ملودی رو دیدم خیلی کوچولو موچولو بود . عکساش که توی وبلاگ دیده بودم خیلی بزرگتر نشون می داد. ولی از نظر قیافه کاملا" شبیه عکسش بود. ماشاالله خیلی نازی ملودی جون. خانمی نمی ذاشت ازش عکس بگیرم. همه اش در حال بازی کردن. چند تا عکس با فاطمه ازش گرفتم که براتون می ذارمش. توی تولد یه دوست وبلاگی جدید هم پیدا کردم حدیثه جون مامان پارسا و طاها جون. این دوستمون تازه به جمع و...
29 ارديبهشت 1392

تولد

امروز 29 اسفند 91 ،  سال 87 در همین روز ، شب ساعت 10 دقیقه بامداد 87/1/1 دختر زیبا و خوشگلم زمینی شد. بهترین لحظه ی زندگی من دیدن روی ماه تو خوشگلم بود. هر چند وقتی دنیا اومدی همه می گفتن وااااااااااااااااااای چقدر زشته ، ولی وقتی من نگاهت کردم گفتم زیبا ترین دختر دنیا هستی. فاطمه همیشه می گه مامان خاله راحیل بهم گفته وقتی من دنیا اومدم خیلی زشت بودم . خاله راست می گه . گفتم نه باهات شوخی می کنه. خدای خوبم تو را شکر گذارم که منو قابل مادر شدن دونستی . امیدوارم مادر خوبی برای دخترم باشم . عزیز دلم منو ببخش اگه از دستت عصبانی شدم و رو سرت داد زدم . دیگه دوست ندارم بهم بگی مامان مگه منو دوست ن...
29 اسفند 1391

تولد دوست فاطمه

گفته بودم می خوایم بریم تولد . ساعت 7 بود که آماده شدیم  با فاطمه و پونه دختر عمه فاطمه که مهمونمون بود رفتیم تولد یکتا ویگانه . پونه ظهراومد خونمون ،مامانش گفت اگه عصر خواستین برین بیرون می گم باباش بیاد ببردش . گفتم بچه گناه داره ببینه ما می خوایم بریم تولد . منم به مامانش گفتم براش لباس بذار تا با خودم ببرمش تولد. تولد یکتا خیلی خوش گذشت .دعوتی هم زیادنداشت . خوب بود بچه ها تا تونستن برای خودشون بازی کردن و ما مامانها هم با هم صحبت می کردیم . تا چندتا عکس ازشون گرفتم دیوونه شدم .همه اش باید دنبالشون می دویدم تا بتونم چند تاشون رو کنار هم بذارم و ازشون عکس بگیرم . بعد از اونجا ساعت تقریبات"...
14 مهر 1391

حالا یه اتفاق خوب

امشب دو جا تولد دعوت هستیم . یکی تولد یکتا ویگانه که خواهرهستن. یکتا دوست کلاس زبان فاطمه است. یکی هم تولد امیر علی نوه ی خاله صغری همسایه مامان جون اینا. قراره ما هر دو تا تولد روبریم . برای یکتا یه بلوز و برای یگانه یه دونه پیراهن و برای امیر علی هم قطار اسباب بازی خریدیم. امشب که رفتیم تولد فردا براتون عکساش رو می ذارم. ...
14 مهر 1391

رفتیم تولد

دیشب رفتیم تولد رومینا جون . جای شما دوستان خالی .خیلی خوش گذشت. مامان رومینا تزئینات تولد روکیتی انتخاب کرده بود .خیلی خوشگل شده بود . مامان رومینا عکسای رومینا رو تو دیوار زده بود و موقعی که خواستیم بیایم خونه به ما گفت هرکدوم از عکسا رو که دوست دارید برای یادگاری انتخاب کنید و برای خودتون  بردارید . فاطمه هم دو تا از عکسای رومیناجون رو برداشت . وقتی عکسا رو اسکن کردم براتون میذارم. کیک تولد یه کیک گرد بود که عکس کیتی رو کشیده بودن. شام هم ساندویج همبر با اولویه بود به شکل کیتی .خیلی خوشمزه بود.دست مامان رومینا دردنکنه خیلی زحمت کشیده بود  . راستی وقتی خواستیم برگردیم مامان رومینا یه دف...
29 شهريور 1391

عکس آتلیه تولد یک سالگی

فاطمه گلی روز اول فروردین سال 88 با بابا بردیمت عکاسی ازت عکس گرفتیم فاطمه جون چند تا از عروسکهاتو با خودمون بردیم عکاسی تا باهوشون عکس بگیری   ...
25 شهريور 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد