بدون عنوان
چند وقتیه کامپیوترم خرابه
اعصاب ندارم خیلی کلافه ام
هی می رم در خونه همسایمون می گم مریم جون می شه لپ تاپتو به من قرض بدی
اون بیچاره هم حرفی نمی زنه و لپ تاپش رو دو دستی تقدیم می کنه منم که دیگه ......
دیشب رفته بودیم خونه ننه بزرگ خاله رقیه (مامان رومینا) کارت عروسی خواهرش رو بهمون داد عروسی 14تیر مصادف با شب نیمه شعبانه همون شب زن عموی فاطمه مولودی داره حالا موندیم جکار کنیم کجا بریم خوب تا چهار شنبه خیلی مونده
خوب حالا در مورد ترم جدید گل خانمی براتون بگم. هفته گذشته 91/4/5 روز دوشنبه اولین جلسه کلاس زبان فاطمه بود . صبح از خواب بیدارش کردم بعد هم آماده رفتن شدیم
این ترم کلاسش ساعت 10تا 11 صبح تشکیل می شه . وقتی رفتیم تقریبا" نیم ساعتی گذشت خبری از شروع کلاس نشد
بعد از کلی معتلی خانم معلمشون اومد و با دو نفر کلاس تشکیل داد
فاطمه هم ناراحت که چرا بقیه دوستاش نیستن
بعد از این که کلاسش تموم شد خانمشون گفت : برای جلسه بعد اگه نفراتشون بیشتر نشد کلاس منحل می شه می ره برای ترم بعد
ولی خوشبختانه بهم زنگ زدن و گفتن ساعت کلاس تغییر کرده شده ساعت 11 تا 12 و چهارشنبه می تونید فاطمه رو بیارید
چهارشنبه که رفتیم دیدیم بقیه دوستای فاطمه هم اومدن و گفتن اونا بعد از ظهر ثبت نام کرده بودن ولی چون تعدادشون زیاد بوده تصمیم گرفتن بیان کلاس صبح و فاطمه خوشحال که دوباره یکتا رو دیده