شب بیست ویکم
طبق روایات شبهای نوزدهم وبیست و یکم وبیست وسوم ماه مبارک رمضان شب قدر میباشد.
دراین شبها سرنوشت یکسال ما رقم می خورد. و آقا امام زمان (عج) پای اعمال ما امضاء میزنه .
دیشب دومین شب قدر بود. مسجد محله ی ما شب نوزدهم رو احیاء نگرفتند ولی دیشب مراسم داشتند
.منو فاطمه هم بعد از ختم هر شب یک جزء از قرآن همون جا موندیم برای مراسم احیاء .
بعد از قرآن دعای افتتاح روخوندن وبعدش هم روضه بود .دربوشهر مراسم دمام وسینه زنی در شبهای ضربت خوردن امام علی (ع) و شب شهادت مولا (ع) برگزارمیشه .دیشب هم این مراسم بود.
بعد از اون دعای جوشن کبیر ومراسم قرآن به سر بود که ما تا ساعت4 صبح مسجد بودیم .
یه چیزی که خیلی برام جالب بود اینکه فاطمه پا به پای من تا صبح بیدار بود البته برای خودش با بچه ها بازی می کرد ولی موقعی که چراغها رو خاموش کردن برای مراسم قرآ ن به سر اومد کنارم نشست و یه قرآن تودست گرفت وگذاشت رو سرش وچادر منم رو سرش گرفت .
همینطور که همه می گفتن بک یا الله اونم بابقیه می گفت بک یاالله می دید که بقیه گریه می کنند اونم صدای گریه کردن رو د رمیاورد یعنی منم دارم گریه می کنم . همون موقع از خدا خواستم که همیشه صحیح و سالم باشه و وقتی هم بزرگ شد به ائمه علاقه داشته باشه وتو این مراسم ها شرکت کنه.
امروز هم ساعت4 بعداز ظهر مراسمه اگه تونستم برم ازمراسم عکس میگیرم و براتون میذارم.
پ.ن : عکسها رو گذاشتم
اینم امیر علی کوچکترین دمام زن