فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

عکس با سفره هفت سین

1392/12/19 9:40
نویسنده : fateme
461 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز از طرف مدرسه فاطمه و همکلاسیش رو بردن عکاسی سعید ازشون عکس تکی با سفره هفت سین گرفتن.

امروز هم قراره دوباره ببرنشون همون عکاسی و عکس دسته جمعی برای تقویم ازشون بگیرن.امروز با فرم مدرسه عکس می گیرن ولی دیروز به قول دختری لباس مهمونی پوشیدن و عکس گرفتن.

روز چهارشنبه جشن عید نوروز دارن بهش قول دادم که برم مهدشون و ازش عکسش بگیرم.

جدیدا" خانمی لازمه ازش یه سئوال بپرسی در مورد اون سئوال برات داستان تعریف می کنه . مثلا" دیروز که می خواستن برن عکاسی بابای یکی از بچه ها اومده بود و اونا رو برده بود عکاسی. توی ماشین به فاطمه می گه من دوست دائیت هستم . قبلا" فاطمه رو با برادرم دیده بود به خاطر همین اونو شناخته بود. بعد به فاطمه می گه دائیت ازدواج نکرده فاطمه خانم هم بهش می گه نه . هر کاریش می کنن می گه من زن نمی خوام . مامانم بهش می گه یه دختر خوب برات پیدا می کنیم ولی دائی جانم می گه نه چون آقا جونم مرده می گه من زن نمی خوام خلاصه هر صحبتی در مورد این موضوع تو خونه شده بود سیر تا پیازش برای دوست دائی جانش تعریف می کنه. بعد هم اومد برای من گفت که چه چیزایی به دوست دائی گفته.

وقتی می خوایم بریم جایی از قبلش باید سفارش کنم فاطمه جون ، مامانی اگه چیزی ازت پرسیدن فقط جواب همون سئوال رو میدی نه بیشتر اونم می گه باشه. چکارش می شه کرد.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (5)

خواهر فرناز
19 اسفند 92 10:51
سلام دوستای گلم خوبین امروز اتفاقی با یه فروشگاه اینترنتی آشنا شدم البته قبلا هم آشنا بودم ولی امروز دقیق رفتم توسایتشون ودرست بررسی کردم دیدم چه قدر چیزای خوبی داره وبه راحتی توی خونه نشستی وسفارش میدی برات بیارن دم خونه دیدم ایده خوبیه که به شما دوستای گلم هم اطلاع بدم گفتم اینجا آدرسشا برای شمادوستای گلم بذارم تا شماهم ازش اگه دوست داشتین استفاده کنید برای اینکه وارد سایتشون بشین تشریف بیارین وبلاگمون امیدوارم خوشتون بیاد ازشو کلی احساس راحتی وآرامش بهتون هدیه کنه
عشق یعنی
19 اسفند 92 12:44
الهی بگردم . کلی از داستان تعریف کردنش خندم گرفت. من فکر می کنم دخترها تو این سن می خوان ادای بزرگترها رو در بیارن و مورد توجه همه باشن به همین دلیل سعی می کنن خودشون و تو جمع بیارن و شروع به صحبت کردن می کنن.
♥مامی ملودی جون ♥
19 اسفند 92 14:25
پس حسابی آبروی دایی رو برده
4دوست(مریم)
21 اسفند 92 23:52
سلام عزیزم چطوری؟؟؟؟خوبی؟؟؟دختر گلت چطوره؟؟؟
بهی
22 اسفند 92 9:10
سلام مسافر کانادا هستم با تعدادی لباس نوزاد و بچگانه خوشحال میشم به من سر بزنید https://sites.google.com/site/babyclothsusa/
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد