این روزهای ما
دوستان عزیز چند هفته ای می شه که به وبلاگ فاطمه گلی سر نزدم. انشاالله که همه ی شما دوستان گلم خوب و خوش هستید.
مطمئنا" مامانای گل سر گرم خونه تکونی هستن . من که امسال حوصله هیچ کاری ندارم .
پیشا پیش سال جدید رو به همه ی دوستان و مامانای خوب تبریک می گم . امیدوارم سال خوب و خوشی رو پیش رو داشته باشید.
سال 92 تلخترین سال از زندگیم بود . عزیز ترین کسم ، همه ی وجودم ، بهترین پدر رو از دست دادم. بعد از تقریبا" هفت ماه هنوز نبودنش رو باور نکردم . از خدا می خوام که سایه همه ی پدر مادرا بالای سر فرزندانشون باشه .
فاطمه طبق روال همیشه صبح با سرویس می ره مدرسه . یه چند روزی بود که گریه می کرد و می گفت من با خانم سرویسی نمی رم . وقتی دلیلش رو ازش پرسیدم گفت خانم سرویسی شوهرش رو با خودش می آره و من ازش می ترسم منم با خانم سرویسی صحبت کردم که هر وقت شوهرش کار داشت و خواستین با هم برید دنبال فاطمه بهم خبر بده که خودم برم بیارمش و به فاطمه هم گفتم که دیگه شوهرش نمی آد.
کلاس زبانش هم کماکان ادامه داره اعداد رو تا 49 و تقریبا" ده تا حرف هم یادشون دادن . تا 25 اسفند کلاس داره و شروع ترم جدید 15 فروردینه.
نقاشی کشیدنش خیلی خوب شده توی مهد از دوستاش یاد گرفته گلهای مختلفی بکشه . در عرض یک دقیقه یه چمن سبز با چند شاخه گل یه خورشید و چند تا ابر می کشه . کتاب داستاناش رو بر می داره و از روی شکلاش برای خودش داستان تعریف می کنه.
خودم هم اومدم با بافتنی کردن سر گرم کردم البته مشاور گفت بافتنی برای اعصاب خوب نیست چون باعث می شه بیشتر فکر کنی باید یه کاری کنی که فکر کردن نداشته باشه یه کاری باشه که تموم فکرت روی انجام اون کار متمرکز کنی.ولی من از بافتنی کردن خوشم اومده یه ژاکت و یه دامن و یه دونه کت کوتاه برای فاطمه بافتم . حالا می خوام برای خودم یه ژاکت بلند ببافم.
امروز خاله فرهت رفت مکه . البته اعزامش از تهران بود صبح رفتیم فرودگاه که خاله بره تهرون و فردا صبح ساعت سه و نیم از تهران عازم مکه بشه. قا جونم خیلی خالی بود . خاله یک ماه اونجا می مونه چون از طرف هلال احمر ماموریت رفته . باید توی مکه و مدینه شیفت بده . انشاالله همه ی مسافرا صحیح و سالم به مقصد برسن خواهر ما هم در پناه خودت سالم نگه دار.