فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

بدون عنوان

1391/6/5 16:28
نویسنده : fateme
185 بازدید
اشتراک گذاری

توی این دو سه روزه جدول فاطمه مهر نخورده چون اصلا" کار خوب انجام نداده بود niniweblog.com.

دیشب قبل از اینکه بخوابیم اومد Nightو گفت مامان من اتاقم رو مرتب کردم و همه چی سر جاش گذاشتم . به نظرت فرشته امشب توی جدولم مهر می زنه .

منم بهش گفتم نمی دونم اگه اتاقت مرتب و تمیز باشه آره حتما" می آد و مهر می زنه . لبخند

صبح که از خواب بیدار شد صدام زد وگفت مامان چرا فرشته برام مهر نزده

منم که یادم رفته بود براش مهر بزنم گفتم حتما" یادش رفته یا هنوز نیومده . متفکر

بعد اومدم طرف اتاقش وبلند گفتم فرشته ی مهربون Flowerفاطمه دختر خوبی بوده چرا براش مهر نزدی ؟وبه فاطمه گفتم حالا فرشته جون صدامو شنیده و می آد اتاقت رو می بینه . فرشته

بعدهم بردمش دستشویی ، تا اون توی دستشویی بود من براش مهر زدم .نیشخند

بعد از یکساعتی که گذشته بوداومد وگفت مامان فرشته ی مهربون برام مهر زده صدات رو شنیده و اومده اتاقم رو دیده  منم با تعجب گفتمتعجب بیا بریم ببینیم و با هم اومدیم و جدول رو نگاه کردیم دیدیم آره چند تا مهرخورده.در آخر هم ما از فرشته جون تشکر کردیم

              ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

دیشب املت درست کرده بودم به فاطمه گفتم شام می خوری گفت آره .یه لقمه بزرگ برام بگیر منم یه لقمه براش گرفتم و بهش دادم کمی ازش خورد وگفت مامان فلفل ریختی توغذا گفتم یه کم کوچولو ریختم .آخه فاطمه غذای تند نمی خوره .یه چند دقیقه گذشتد دوباره گفت مامان یه لقمه دیگه بهم بده منم بهش دادم بعد بهم گفت دیگه فلفل توغذا نکنیا . گفتم چشم دخترم .بهش گفتم مگه املت رو دوست داشتیHeart Smile گفت آره خوشمزه بود آخه هر وقت درست می کردم نمی خورد نمی دونم چرا دیشب خوشش اومده بود گفت مامان بازم تخم مرغ رو اینجوری درست کن دیگه سفیدنباشه. منم بهش قول دادم هر وقت تخم مرغ خواست دیگه سفیدنباشه و به قول خودش قرمز باشهنیشخند.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان رومینا
5 شهریور 91 17:16
به به فاطمه خانم هم به جمع املت خورها پیوستنما هم دیشب املت داشتیم البته دستپخت سعید


!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! تعجب کردم .
مگه آقاسعیدآشپزی هم بلده.
به به ، به سعید،آفرین زن دایی
بابای دوقلوها
5 شهریور 91 17:35
آفرین به گلی همیشه کاراتو درست انجام بده که فرشته مهربون بیاد و برات مهر بزنه
مامان رومینا
6 شهریور 91 0:01
گوش شیطون کر ..هی بعضی وقتا یه املتی یه کوکویی واسمون میپزن
عسلی
6 شهریور 91 14:41
نوش جونش
مامان امیرحسین ومحیا
6 شهریور 91 15:33
آخ جون املتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد