بدون عنوان
توی این دو سه روزه جدول فاطمه مهر نخورده چون اصلا" کار خوب انجام نداده بود .
دیشب قبل از اینکه بخوابیم اومد و گفت مامان من اتاقم رو مرتب کردم و همه چی سر جاش گذاشتم . به نظرت فرشته امشب توی جدولم مهر می زنه .
منم بهش گفتم نمی دونم اگه اتاقت مرتب و تمیز باشه آره حتما" می آد و مهر می زنه .
صبح که از خواب بیدار شد صدام زد وگفت مامان چرا فرشته برام مهر نزده
منم که یادم رفته بود براش مهر بزنم گفتم حتما" یادش رفته یا هنوز نیومده .
بعد اومدم طرف اتاقش وبلند گفتم فرشته ی مهربون فاطمه دختر خوبی بوده چرا براش مهر نزدی ؟وبه فاطمه گفتم حالا فرشته جون صدامو شنیده و می آد اتاقت رو می بینه .
بعدهم بردمش دستشویی ، تا اون توی دستشویی بود من براش مهر زدم .
بعد از یکساعتی که گذشته بوداومد وگفت مامان فرشته ی مهربون برام مهر زده صدات رو شنیده و اومده اتاقم رو دیده منم با تعجب گفتم بیا بریم ببینیم و با هم اومدیم و جدول رو نگاه کردیم دیدیم آره چند تا مهرخورده.در آخر هم ما از فرشته جون تشکر کردیم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیشب املت درست کرده بودم به فاطمه گفتم شام می خوری گفت آره .یه لقمه بزرگ برام بگیر منم یه لقمه براش گرفتم و بهش دادم کمی ازش خورد وگفت مامان فلفل ریختی توغذا گفتم یه کم کوچولو ریختم .آخه فاطمه غذای تند نمی خوره .یه چند دقیقه گذشتد دوباره گفت مامان یه لقمه دیگه بهم بده منم بهش دادم بعد بهم گفت دیگه فلفل توغذا نکنیا . گفتم چشم دخترم .بهش گفتم مگه املت رو دوست داشتی گفت آره خوشمزه بود آخه هر وقت درست می کردم نمی خورد نمی دونم چرا دیشب خوشش اومده بود گفت مامان بازم تخم مرغ رو اینجوری درست کن دیگه سفیدنباشه. منم بهش قول دادم هر وقت تخم مرغ خواست دیگه سفیدنباشه و به قول خودش قرمز باشه.