گرفتن فاطمه از شیر خشک
امروز سه روزه که فاطمه شیر خشک نمی خوره .
ولی بچه ام داره عذاب می کشه.
شده مثل آدمای معتاد . سر ساعتی که شیر می خورده می شینه آروم گریه می کنه .
شب اول که شیر نداشت خیلی گریه کرد تا خوابش برد.
آخه شیر نان 2 می خورد و هیچ ارزش غذایی براش نداشت.فقط عادت کرده بود.
وقتی که شیرش تموم شد به باباش گفتم که فاطمه شیر نداره براش شیر بگیر . وقتی رفته بود داروخانه بهش گفته بودن که شیر نان قطع شده و دنبالش نگرد .
خلاصه همون روز دو تایی تموم دارو خانه ها رو گشتیم و پیدا نکردیم .فاطمه بامن بود و توی هر داروخانه ای که می رفتیم می گفتن نداریم بچه ام می گفت بریم یه جای دیگه .
آخر سر خسته شد و گفت مامان بیا بریم خونه من آب توی شیشه می خورم به جای شیر.دلم براش سوخت . اومدم خونه براش شربت درست کردم و ریختم تو شیشه که بخوره .
حالا شربت جایگزین شیر شده.
بابای فاطمه مجبور شد زنگ بزنه به همکارش شیراز .بهش گفت اگه شیر گیرت اومد هر چند تا بود برام بخر و بفرست .
اونم زنگ زد وگفت کلی گشتم فقط یه قوطی پیدا کردم و اونو برات فرستادم .
تاشیر به دست ما رسید فاطمه یه روز بدون شیر بود .
به بابا ش گفتم حالا که داره به نبودن شیر عادت می کنه بیا دیگه بهش شیر ندیم .
هیچ شیری هم نمی خوره بجز نان2.
براش شیر نیدو درست کردم می گفت طعمش خوب نیست .شیر پاکتی هم چندطعمش رو خریدم فقط یه مک می زد ومی گفت طعمشون خوب نیست و نمی خورد.
حالا دیگه خانمی تو ترکه . کم کم عادت کرده به نخوردن شیر . فقط روزاول خیلی سخت بود. گریه که می کرد دلم براش کباب می شد.
ولی به نظرم خوب شد میگن گاهی وقتا عدو شود سبب خیر . حالا قطع شدن شیر نان هم برای فاطمه خیر بود.