فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

بافت لباس عروسک

1391/10/13 16:18
نویسنده : fateme
1,257 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب رفتیم خونه آقا جون دیدی خاله فرشته داره برای عروسک یاس (دختر خاله اش) لباس می بافه اومدی و گفتی مامان تو هم برای عروسک من لباس می بافی گفتم به خاله فرشته بگو که میل بافتنی داره بهم بده و اونم ازش پرسید و یه میل بافتنی آورد .

گفتم پس کاموا چی فاطمه رفت و با سبد کاموا اومد و گفت اینم کاموا .

گفتم این مال خاله است باید ازش اجازه بگیری گفت خاله خودش گفت یکی شو بردار .

منم گفتم پس یکی رو انتخاب کن . یکی انتخاب کردن همانا و پلاستیک پر کردن از کاموا همانا .

خانم هر چی کاموا بود کرد تو پلاستیک و گفت اینا رو برداشتم .

بیچاره خاله فرشته که دیگه نمی تونست ازش برداره و اجازه داد تا اونا رو با خودمون بیاریم خونه.

ساعت 8 بود اومدیم خونه . از همون موقع شروع کرد و گفت لباس برای عروسکم بباف . منم شروع کردم به بافتن ساعت 11بود که تموم شد و خودم خنده ام گرفته بود چون جلولباس از پشتش بزرگتر شده بود .

گفتم فردا برات درست می کنم و اونم گریه که الان درستش کن . بهش گفتم خسته شدم و بهت قول می دم فردا صبح برات درستش کنم و قبول کرد .

اینم لباسـی که مامـان هنرمنـد که از هر انگشتش یه هنـر می ریزه براش بافتـه.نیشخند

پ ن. حالا از خواب بیدار شده و می گه براش کلاه و شال گردن ؛ دستکش و جوراب هم بباف . آخه مامانی من چطوری دستکش و جوراب ببافم . حالا کلاه و شال گردن یه چیزی ولی اونا رو چیکار کنم.تعجبتعجب

اینم لباس بافت عروسک

اینجا هم که لباس تن عروسکش کردم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (9)

مامان ریحان عسلی
13 دی 91 17:00
سلام
به به مامان هنرمند خیلی هم خوشگله


حالا باید کلاه و شال گردن هم بسازوم . تازه رفته عروسکاش ردیف کرده می گه سی اینا هم بباف .
مو هم گفتوم عروسکای باربی بیار که لاغر هسن و می خواد سی هر کوموش پنج تا ته بندازی و زود هم بافته می شه .
بافتنی هم فقط زیر و رو بلدوم . باید یه کتاب بافتنی از خواهروم برداروم و مدلدار سیش ببافوم.
مریم--------❤
14 دی 91 12:49
وای خیلی خوشگله
ولی به پای هنرمندی های خودم نمیرسهالبته از نظر داداش حسنی رامین میگماههههه اونا
هم میگن واسه ما جوراب و دستکش بساز
به به به همشهری خوم
شیطون تو هم از خاله بیچاره سواتفاده کردیاااا



خو معلومن که پای هنرمندی تو نمی رسه.
ما پیر شدیم همه چی یادمون رفته.
ولی سی رو کم کنی یک لباسی بدوزوم سی گلی (عروسک فاطمه)بعد بگو خیاطی مو یا خیاطی مریم گلی.
سی خصوصیت هم که تو افتخار ندادی بریم .........
مریم--------❤
14 دی 91 12:50
خصوصی
مریم--------❤
14 دی 91 13:17
فکرکردیا فکرکردی یادوم یره حالا حالا هاااا تو دعا کو تا او موقه با کلاس ترش تاسیس شه
مریم--------❤
14 دی 91 13:37
ها خو خدا رو شکر اصلا نمیشناسومشنمی دونم کجان
مریم--------❤
14 دی 91 13:40
خ
علی
14 دی 91 16:42
سلام خوشحالم برگشتین من الان مسجد سلیمانم نتم قطعه میگن مال خطه شنبه درست میشه الان کافی نتم اومدم فقط بهتون خبر بدم بازم بهم سر بزنین
مامان رومینا
17 دی 91 0:57
بامزه شدهحالا از فردا باید رنگای مختلف از همون لباسو هم ببافید یاد خودم افتادم بچگیامون میگفتیم عروسکم نباید لباس تکراری بپوشه


حالا دارم برای گلی شلوار می بافم . وقتی هم می گه اینو بباف باید همون موقع تموم بشه انگار من ماشینم هر چی هم بهش می گم مامان نمی شه تمومش کنم باید یه روز بگذره . تا من استراحت می کنم می می گه بباف دیگه چرا نشستی .
اینم کارای جدید ما.
پرهام
27 دی 91 14:46
خوشمله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد