گربه پشمالو
در مورد گربه قبلا" بهتون گفته بودم که صدف (دختر برادر زن عمو ــ چقدر طولانی شد)قرار بود گربه بخره .
موقع انتخاب گربه فاطمه هم باهاشون رفته بود . فاطمه خانم هم پیله کرده بود که منم گربه می خوام.از ما انکار و از فاطمه اصرار.
امشب گربه اومده بود خونه ی عمو کریم مهمونی . ما هم رفتیم برای دیدن گربه .
فاطمه رفت و کنار گربه نشست . من طوری نگاهش کردم که یعنی بهش دست نزن .
ولی فاطمه بی توجه به نگاه من اونو گذاشت رو پاهاش و نازش می کشید.منم........ اون گربه کثیفه ، نجسه ......... زن برادر زن عموش وقتی منو دید گفت نگران نباش همین حالا از دامپزشکی آوردیمش .
خلاصه من که زورم به فاطمه نرسید ، دیدم داره باهاش بازی می کنه رفتم دوربین رو آوردم و ازش عکس گرفتم.
بعد که اومدیم خونه اول لباساش رو عوض کردم بعد دستاش رو با صابون شستم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی