فاطمه عزیزم
دختر گلم ببخش مامان جون که نتونستم توی این مدت برات چیزی بنویسم. الان تقریبا" دو ماهه که ما خونه آقا جون هستیم .
سه روز قبل از ماه رمضان که آقا جون حالش بد شد و تو بیمارستان بستری شد چون نگران بودم نمی تونستم تو خونه بمونم با هم اومدیم خونه آقا جون .تا اینکه بعد از 23روز آقا جون آسمونی شد و رفت پیش خدا.
انشاالله از اول مهر که رفتی پیش دبستانی روزانه خاطراتت رو برات می نویسم.
فعلا" هیچ چیزی به ذهنم نمی رسه برات بنویسم تا حالم بهتر بشه می آم و همه چیز مثل اول برات می نویسم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی