گردش علمی و تفریحی
امروز قرار بود فاطمه از طرف پیش دبستانی بره گردش علمی تفریحی . دیروز مربیشون گفت که بچه ها یک رضایت نامه و مبلغ 1000تومن باید با خودشون بیارن. در ضمن سر ساعت 8 باید اینجا باشن.
صبح ساعت 7 فاطمه رو صدا زدم و گفتم پا شو باید بری مدرسه .دقیقا" سر ساعت 8 توی مدرسه بودیم . تار رسیدی دیدم ظرف صبحونتو برداشتی و رفتی توی آشپزخونه که صبحونه بخوری . منم مثل هر روز بر گشتم خونه.
ساعت 11 بود که اومدم دنبالت . وقتی اومدی یه هدیه دستت بود و بدون اینکه سلام کنی گفتی امروز از جعبه جادویی هدیه در آوردن و بهمون دادن . یه دونه سی دی و یه کتاب که عکسش رو بعدا" براتون می ذارم.
گفتم فاطمه از گردش علمی تون بگو گفت مامان توی حیاط یه مدرسه ای (ذبستان معینی) رفتیم . اونجا یه آقا پلیسی بود . چند تا ماشین شارژی هم بود . گفتم سوار ماشین شدی . گفتی نه . گفتم چرا گفتی آخه شارژنداشتن.
آخه ماشینی که شارژ نداره چرا آوردین. بعد گفتی در مورد چراغ راهنما آقا پلیسه توضیح داد و ما چراغ راهنما رو نقاشی کردیم.
اینم گردش علمی تفریحی دختر گلم.