كلاس هشتم زبان(يعني جلسه هشتم)
امروز ده دقيقه مونده بود كلاس تموم بشه پشت در ايستاده بودم كه صداي فاطمه مي اومد بلند مي گفت :yesبعدمي گفت :no بعد از اينكه ازكلاس اومد بيرون وداشتيم مي رفتيم خونه بهش گفتم: فاطمه چرا مي گفت يس و نو گفت : تيچر گفت من اسم هر چي گفتم بعد صداي اونو درمي آرم اگه درست بود بگين يس و اگه اشتباه بود بگين نو ؛ تيچر اسم داگ مي آورد ولي صداي برد(bird) بيرون مي آورد خوب مامان اشتباهه بايد صداي داگ(dog) بده ما هم مي گفتيم noخلاصه بچم برام اينقدر قشنگ تعريف كرد. همون جا يه ماچ آبداريش كردم .
وقتي يه رنگي بهشون نشون ميدن همون رنگ روكه مي بينه بهم مي گه . امروز رنگ زرد باهاشون كار كرده بود هر چي زرد تو خونه مي ديد مي گفت: مامان يلو.
راستي به آبي كمرنگ هم مي گه بلو كم رنگ.
يكتا دوست فاطمه است ميگه مامان من تو كلاس بايد پيش يكتا بشينم حالا هر كسي اونجانشسته باشه بايد بلند شه تا فاطمه كنار يكتا بشينه