اولین باران پاییزی
مثل هر روز منو فاطمه پیاده تا خونه آقا جون اینا رفتیم.
تو راه که داشتیم می رفتیم احساس میکردم هوا یک مرتبه روشن میشه . نگاه کرد م گفتم هوا که صاف بود کی ابری شد .
تا اینکه رسیدیم خونه آقا جون اینا.
خواهرم در رو که باز کرد بهش گفتم هوا ابریه گفت آره مگه برق تو آسمون رو ندیدی . گفتم چرا حالا متوجه شدم پس این نوری که می دیدم برق بوده آخه فقط آسمون برق می زد صدای رعد نمی اومد.
رفتیم داخل که یک مرتبه باد شدیدی همراه با خاک اومد ، هوا سرخ شد و رعد و برق شدید . اونقدر صدای رعد وحشتناک بود که گفتیم باید نماز آیات بخونیم.
خواهرم گفت نکنه می خواد سونامی بیاد. بعد گفتیم نه الان فصل باد لیمره حتما" این طوفان باد لیمره.
همون موقع از ترانس سر کوچه یه صدایی بلند شد و برقا هم قطع شد .
هوا که کمی آروم تر شد بارون اومد و هواخنک شد به سلامتی هوای شهر ما هم خنک شد و فکر کنم دیگه کم کم باید با کولرها خداحافظی کنیم .
این باد شدیدی که می آد بهش می گن باد لیمر که برای تغییر هوا می باشد . شنیدم که می گن وقتی لیمر بیاد هوا خنک می شه . باد لیمر باد شدیدیه می شه گفت یه جور طوفانه .
برای اونایی که رو دریا بودن دعا کردیم که براشون اتفاقی نیوفته . آخه این طوفان برای اونایی که رودریا هستن خطرناکه.
الان که من دارم این پست رو می نویسم بابای فاطمه با دوستش که رئیس هلال احمره داره صحبت می کنه . می گه سر پسته .
می گه یه اتفاقایی افتاده که دارن کمک میکنن.
خدایا خودت به خیر بگذرون.
البته الان هوا آرومه و مشکلی نیست.
این عکسا رو وقتی داشتیم بر می گشتیم خونه از تو خیابون گرفتم. تموم خیا بون آب گرفته بود.
قربون شهرمون برم تا یه بارون می زنه تموم خیابونا آب می گیره
اینجاهم جلوی در حیاطمونه نصف کوچه آبه.