اولین خرید وسایل کیتی
امروز ظهر که رفتم مهد کودک دنبال فاطمه باباش زنگ زد و گفت مغازه کنار بانکمون لباس پشمی آورده ، گفت سارافونهای قشنگی داره اگه می تونی فاطمه رو بیار تا بریم براش لباس بخریم .
ساعت 11:30دقیقه بود تاکسی گرفتیم و رفتیم پیش بابا.
باهم رفتیم مغازه برای خرید لباس ولی متاسفانه ژاکتی که باباش براش انتخاب کرده بود اندازه اش نشد .دوتاسارافون قشنگ هم بود هر کاریش کردم نیومد پرو کنه .
آخه روبروی اون مغازه ، یه مغازه ای بود که تموم وسایل کیتی داشت از لوازم تحریر گرفته تا تلفن ، پنکه رومیزی ، جادستمال کاغذی و....................
فاطمه مستقیم رفت تو مغازه بدون اینکه چیزی بگه . خب منم مجبور شدم برم دنبالش که بیارمش . داخل مغازه شدن همانا و بیرون نیومدن فاطمه همانا.
خلاصه من که دنبال وسایل برای اتاقش می گشتم از اون مغازه یه ساعت دیواری یه دونه جا دستمال کاغذی و یه دونه تلفن + ماشین حساب خریدیم .
آخه بگو دختر ماشین حساب می خوای چیکار . حالا حساب و کتابت زیاده ...........
خلاصه امروز گل خانم حدود صد تومنی خرج برداشت.
مبارکت باشه دختر نازم.
از وقتیکه اومدیم مدام می گه بیا ساعتمو بزن به دیوار ، بیا تلفنمو وصل کن زن عمو گفته بهت زنگ می زنم .........
منم بهش قول دادم باید صبر کنه تا همه ی وسایل اتاقش خریده بشه بعدا" همه چیز رو سر جای خودش بذاریم.