همایش علی اصغر(ع) روزشیرخوارگان حسینی
امروز توی بوشهر روز شیرخوارگان حسینی بود.
من و فاطمه مثل هرسال در این مراسم شرکت کردیم.
آخه من نذر دارم که هرسال فاطمه لباس سبز بپوشه و به این مراسم بریم.
شش سال پیش من در این مراسم شرکت کردم و همون سال خیلی التماس علی اصغر (ع) کردم که به من فرزند صالح و سالمی بده .
یادم می آد اون روز خیلی گریه کردم و حالم بد شد طوری که بعد از مراسم همون جا نشسته بودم و نمی رفتم . دوست نداشتم که از اون حال و هوا بیرون بیام .
سال بعد من فاطمه رو باردار بودم و باز هم در این مراسم شرکت کردم با وجود اینکه استراحت مطلق بودم ولی چون نذر کرده بودم به این مراسم رفتم که از علی اصغر( ع) تشکر کنم . چون به واسطه ائمه (ع) بود که خدای مهربون فرزندی رو بعد از هفت سال به من داد.
امسال هم رفتم پارچه سبز خریدم و برای فاطمه لباس دوختم وساعت دو نیم امروز با هم به مراسم رفتیم .
ماکت ضریح امام حسین(ع) ساخته بودن بچه ها پیشش می ایستادن و عکس می گرفتن.
اینجا آفتاب اذیتش می کرد می گفت بریم داخل و نمی ذاشت ازش عکس بگیرم
با بی حوصلگی کامل ایستاده .راستش بخواین خوابش می اومد
فاطمه کنار گهواره علی اصغر(ع) به قول ما بوشهریا مختک علی اصغر(ع)
اینجا هم خانمی مثلا" ژست گرفته.
گلم آخرش خوابش برد.آخه ساعت خوابش بود که رفته بودیم.
اینم گهواره علی اصغر(ع) که با پارچه های رنگی اونو درست می کنن و هر کس نذری داره می آد و بچه اش رو داخل گهواره می خوابونه و براش لالایی می خونن. روز یازدهم محرم روی اون با پارچه سیاه می گیرن. و سیاه پوشش می کنن.