اردو
قراره روز چهار شنبه مهد کودک بچه ها رو ببرن اردو .
به والدین گفتن که رضایت نامه بیارید من به بابای فاطمه گفتم اول مخالفت کرد که فاطمه با بچه ها بره ولی وقتی فاطمه بهش گفت همه بچه ها می خوان برن تو هم اجازه بده که منم برم . با کلی گریه و زاری بلاخره باباش قبول کرد.
بچه ام داره روز شماری می کنه برای رفتن اردو.
امروز صبح که خواستم ببرمش مهد بهم گفت :مامان چهار شنبه چند روزه دیگه می شه .
ــ دو روز دیگه .
ــ یعنی فردا
ــ نه
ــ یعنی فردای فردا
ــ آره
ــ دو روز دیگه می شه فردای فردا
ــ نه مامان بگو پس فردا
ــ نه همون فردای فردا
ــ هر چی شما بگید.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
چند روز پیش از مهد که داشتیم بر می گشتیم بهم گفت مامان خاله ....(مربی مهد ش ) ناخن کاشیده بود . لاک هم زده بود خیلی قشنگ شده بود .
گفتم حتما" ناخن خودش بوده لاک زده خوشگل شده .
گفت نه مامان خودش گفت که ناخن کاشیدم .
بعد بهم گفت مامان همون ناخنایی که اون روز توی دارو خانه دیدیم برام می خری که منم ناخن بکاشم.
حالا شما بگید کاشیدن چه زمانیه .
فکر کنم باید یه زمانی توی ادبیات فارسی براش اختراع کنم.
وقتی یه کلمه رو اشتباه می گه هر چی بهش می گم مامان جون مثلا" بگو کاشته بود نگو کاشیده . همون موقع می گه کاشته بود ولی بعد که تعریف می کنه بر می گرده سر همون کاشیده خودش .
چند تا کلمه هم هست که اشتباه می گه وقتی هم درستش براش می گم به قول خودمون زبونش بر نمی گرده درستش رو تلفظ کنه.
تاریخ :تاخیر
پلاستیک : پلاسکیت
استخر : استرخ