دیدار دوست وبلاگی
دیروز برای اولین بار سیما جون مامان ریحان عسلی رو از نزدیک ملاقات کردم.
قبلا" تلفنی باهاش صحبت کرده بودم ولی چون ایشون ساکن تبریز هستن متاسفانه نتونسته بودم که از نزدیک ببینمش.
مامان رومینا زحمت کشیده بودن و من و مامان ریحان رو دعوت کردن خونشون . اول قرار گذاشتیم بریم خانه بازی باد بادک ، که هم بچه ها با هم بازی کنن و هم ما همدیگه رو ببینیم .ولی بعد مامان رومینا تصمیم گرفت که ما بریم خونه اونا .
شب خیلی خوبی بود . کلی ا هم صحبت کردیم و خندیدیم .
مخصوصا" آخرش که می خواستیم بیایم خونه گفتیم یه عکس سه نفره با بچه ها داشته باشیم .چون کسی نبود ازمون عکس بگیره دوربین رو تنظیم می کردیم که ازمون عکس بگیره ولی از بس مامان ریحان می خندید یکی از عکسا درست در نیومد.
از همین جا از مامان رومینا تشکر می کنم بابت شام و پذیرایی خوبش . دستت درد نکنه و خسته نباشی.
قرار بعدی رو گذاشتیم پارک سر پوشیده شغاب ؛ البته اگه دوباره تغییر نکنه. شام هم دعوت من .
رومینا خانم
فاطمه و رومینا در حا اجرای شو .هر کاری کردم ریحان نمی اومد
ریحان عسلی
فاطمه با کوسن و بالشت خونه درست کرد . اینجا هم داشتن ژله می خوردن.
رومینا هم نمی ذاشت ریحان ژله اش رو بخوره
رو زمین جا نبود مجبور بودن برن رو میز بشینن
موقع رفتن یعنی ایستادن که بای بای کنن.(سیما جون دست فاطمه رو ببین)