رفتیم رستوران
دیشب با مامان ریحان عسلی و مامان رومینا و یاس و فاطمه رفتیم رستوران زیتون.
ساعت یک ربع به نه رسیدیم و مامان ریحان زودتر از ما اومده بود . توی پاساژ یه دوری زدیم تا مامان رومینا برسه .
رفتیم توی رستوران و شام سفارش دادیم.
جاتون خالی خیلی خوش گذشت ولی فاطمه با یاس خیلی اذیت کردن . چکارشون می شه کرد بچه هستن دیگه .
فاطمه خیلی دوست داره وقتی شام می ریم بیرون بره پشت میز بشینه و شامش رو بخوره . بر عکس بابا جونش که همیشه شام رو که می خره می گه بابا بریم خونه راحت می شینیم شاممون رو می خوریم .
به زور کنار هم ایستادن تا ازشون عکس بگیرم . ریحان که اصلا" نمی اومد اون دو تا هم همه اش در حال جر و بحث بودن
اینم کپل خودم که واقعا" آب رفته خیلی لاغر شده دیشب هم سرما داشت و کسل بود.ما روبروی در ورودی نشسته بودیم و رومینا خیابون رو می دید با رد شدن هر اتوبوسی رومینا دستش رو می آورد بالا و صدا می داد.
اینم ریحان خانم که ماشاالله ماشاالله خیلی دختر خوب و آرومیه .ولی آخرش کمی گریه کرد اونم چون مامانش پمپرز پاش کرده بود اذیت می شد.
اینم یاس خوشگل خاله . بهش گفتم یاس بهت خوش گذشت گفت آره ولی وقتی داشتیم می اومدیم خونه دوباره ازش پرسیدم گفت نه اصلا" خوش نگذشت چون تو برامون گردنبند کیتی نخریدی . آخه مغازه ای که تعطیله من چه جوری برم ازش گردنبند کیتی بخرمحالا بهش قول دادم که هر وقت رفتم بازار براش بخرم.
و معرف حضور همه فاطمه خانم
اینم میز شاممون (مریم طلایی واقعا" جات خالی اونجا یادت کردیم)