فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

دلتنگم

1392/5/25 15:26
نویسنده : fateme
563 بازدید
اشتراک گذاری

ای مداح اهل بیت دگر به گوش نیاید صدای تو

صد حیف از آن نوا و بیان رسای تو

از ابتدای حیات دم زدی از حسین تا دم ممات

به به به ابتدای تو و انتهای تو

این عکس پارسال مهر ماه وقتی که آقا جون می خواست بره کربلا ازش گرفتم.آقام برای بار دوم بود که داشت می رفت زیارت آقا امام حسین (ع) .آقام تموم زندگیش وقف امام حسین (ع) بود . اسم آقا که می شنید بی اختیار گریه می کرد.

الان 19 روزه که از ما جدا شدی . دقیقا" 7مرداد92 مصادف با 20رمضان به دیار باقی رفتی.نمی دونم چطور این 19 روز بدون تو گذروندم .واقعا" خدا به آدم صبر می ده. آقام 24 روز بیمارستان بستری بود توی این 24 روز ما از صبح پشت در بسته آی سی یو می نشستیم و برای شفای آقام دعا می کردیم.دو تا از خواهرام که پرستار بودن داخل آی سی یو بودن و ما پشت در بسته. از خدا می خوام که هیچ بنده ایش  تو این وضعیت قرار نگیره. ببینه پدرش ذره ذره جلوی چشمش آب می شه و نتونه براش کاری کنه.

آقا جونم خیلی دلم برات تنگ شده ؛ اصلا" نمی تونم فکرش کنم که مرده ای . همه اش فکر می کنم هنوز تو بیمارستان هستی . با این تفاوت که وقتی اونجا بودی تو رو از پشت پنجره می دیدیم و یا اینکه میون چند روزی خواهرم اجازه می داد بریم بالای سرت نگاهت کنیم و اشک بریزیم و برای شفات دعا کنیم.

خدایا چقدر دعا کردیم که آقام خوب بشه ولی نشد . خدایا شکرت ؛ حتما" تقدیری بوده که ما مطمئنا" از آن بی خبریم .

روحت شاد آقا جونم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

مریم--------❤
26 مرداد 92 18:20
سلام عزیزم واقعا ناراحتم که حالت خوب نیست اما نمیدونم چی بگم؟امیدوارم بزودی حالت بهتر بشه... روحشون شاد باشه خیلی خیلی برات دعا میکنم که زود بتونی بهتر بشی
مریم--------❤
26 مرداد 92 18:22
هرگز بر آنچه شکست آنچه گذشت و آنچه نشد غصه نخور... زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد....
مریم--------❤
26 مرداد 92 18:24
لبخند بزن! برجستگی گونه هایت توان این را دارد که توان از دست رفته را بازگرداند..... تجربه ثابت کرده گاهی قوسی کوچک معماری بنایی را نجات داده است
مامان ریحان
27 مرداد 92 0:53
سلام خیلی خوب حالتو درک میکنم امیدوارم که هر چه زودتر به زندگی قبلیت برگردی خیلی سخته از دست دادن عزیز خیلیییییییی اما چاره چیه رقیه جون هر اومدنی یه رفتنی داره ؛ ایشالا که با انبیاء محشور بشه تو این مدت به خوابتون اومده خصوصی
♥ مامی ملودی جون ♥
27 مرداد 92 1:58
روحشون شاد
سوگند
27 مرداد 92 23:14
مامان فاطمه جون من دوست دارم با شما دوس شم و لینکتون میکنم اگه شما هم موافقین به وبم نظر بدین دخترتون هم خیلی نازه و واسه فوت پدرتون موتسفم روحشون شاد
(زهره)مامان فاطمه
28 مرداد 92 10:12
اللهم صل علی محمد وآل محمد روحش شاد .دوست عزیز انشااله خداوند از لطف بینهایتش این پدر مهربون رو بهرمند گرداند.عزیزم از آشنایی با وبلاگت خوشحالم . امیدوارم بتونیم دوستای خوبی برای هم باشیم
خواهرفرناز
29 مرداد 92 10:06
وقتی پستت را میخواندم یاد خودمون وقتی که پدر بزرگام ومادربزرگم فوت کرد افتادم چه روزای سختی بود وچه قدر گریه و اری شده بود کارمون درسته کوچیک بودم البته نه زیاد ولی وقتی مامانم را تو این حال میدیم خیلی غصه میخوردم دلم برایای اونا که رفته بودند بال بال میزداما از خدامیحواستم تامامانم را زنده نگه داره اون طوریش نشه ما بچه ها دلمون خیلی کوچیکه وقتی یکی میره خیلی دلمون میشکنه مخصوصا وقتی پشتت ا از دست بدی وقتی شماهم خیلی غصه میخورین دیگه اصلا حوصله نداریم نمیتوانیم شما را هم اروم کنیم یه چیز دیگه هم مونده بگم هممون مهمونیم اینجا باید زور اسبابمونا ببندیم که هر لحظه ممکنه دیر بشه البته دور از جونتون این واقعیته پس این قدر غصه نخورین ویه یاعلی بگو وپاشو به زندگیت برس ببخشید توکارتون فضولی کردم دوستون دارم که اینا را نوشتم بووووووووس
4دوست
29 مرداد 92 16:48
سلام مامان فاطمه .عمر و زندگی هر کسی دست خداست.این هم تقدیر خدا بوده که پدر شما در چنین روزی فوت کرده و شما هم باید نبود پدرتون رو باور کنید و برایش طلب مغفرت کنی هر چند که با مطالبی که نوشته بودی متوجه شدم که پدرت مرد بزرگی بوده.
مامان رومینا
29 مرداد 92 22:47
خدا صبرتون بده زن دایی.خیلی سخته میدونم.ایشالا بهترشی.خدا حاجی رو بیامرزه بهشت بهرش باشه خصوصی
مامان رومینا
1 شهریور 92 11:50
خصوصی نیومد؟
خاله جون
2 شهریور 92 11:58
سلام عزیزم...
ببخشید دیر اومدم.تسلیت من را بپزیر...غم آخرتون باشه بخدا وقتی خبردارشدم موهای تنم سیخ شد...
روح پدرعزیزتون شاد..
برای شادی روحشون فاتحه وصلوات میفرستم...
خدا بهتون صبربده
مواظب خودت باش دوست من


ممنونم عزیزم خدا اموات شما رو هم بیامرزه.
مامان سارا
4 شهریور 92 9:01
سلام عزيزدلم.بهت تسليت ميگم شرمنده من دير متوجه شدم ايشالا خدابهتون صبر بده عزيزم شفاي پدرت تو رفتنش بود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد