فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

خرید روپوش

1392/6/1 15:31
نویسنده : fateme
493 بازدید
اشتراک گذاری

گلم چند وقتیه که نه ازت عکسی گرفتم و نه چیزی برات نوشتم.

امسال می ری پیش دبستانی ، من هنوز ثبت نامت نکردم .

قراره بذارمت همون مهدکودکی که پارسال بردمت .به مامان صبا ، زن برادر زن عموت زنگ زدم ، اونم صبا رو قراره همون مهد فرشته ها که می رفتید بفرسته . مامان صبا آدرس خیاطی بهم داد که برم برای فاطمه روپوش درست کنم.

روز چهار شنبه با بابا رفتیم و خیاطی رو پیدا کردیم . خانمه اندازه ات رو گرفت و گفت یکشنبه بریم و مانتو شلوارت رو ازش بگیریم.

فاطمه از رنگ مانتو خوشش نیومد و می گفت من این پارچه رو نمی خوام آخه مانتو شلوارشون طوسی بود . بچه حق داره بگه رنگش قشنگ نیست . برای پیش دبستانی رنگ طوسی مناسب نیست . آستین و یقه مانتو رو قرمز کار کرده بودن اونم برای تنوع بود . من هم از رنگ و مدلش خوشم نیومد.

کلاس زبانت هم که ترم قبلی کامل نرفتی.چون اول ترم آقا جون مریض شد و بیمارستان بستری شد. بعد هم که آقا جونم فوت کرد و بازم نتونستم تو رو بفرستم کلاس . این ترم هم که ثبت نامت کردم گفتن چون غیبتاش بیشتر از چهار جلسه است باید ازش تعیین سطح گرفته بشه تا بتونه بره ترم جدید بشینه .

خوشبختانه تعیین سطح که شد گفتن مشکلی نداره و می تونه بره ترم جدید بشینه.

این روزا هم که ما خونه آقا جون اینا هستیم و هنوز نرفتیم خونه خودمون . به هر کسی بد بگذره به تو و یاس خوش می گذاره . چون از وقتی که از خواب بیدار می شین با هم بازی می کنید و شب هم باید به زور خوابتون کرد.

امروز اومدی بهم گفتی مامان می دونی آقا جون توی بهشته ؛ بعد گفتی یادش بخیر آقا جون ما رو برد مشهد . بهش گفتم آره یادمه سال 90 بود آقام از نماز اومد و بهم گفت فردا شناسنامه خودت و فاطمه رو بیار بهم بده . گفتم آقا برای چی می خوای گفت می خوام ببرمتون زیارت آقاامام رضا(ع) . همون سال خیلی بهمون خوش گذشت . آقا جون من و فاطمه با مامان جون و خاله فرشته و خاله راحیل رو برد مشهد. روحت شاد آقا جونم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان رومینا
1 شهریور 92 15:44
فاطمه خوشگلمم بزرگ شده و میره پیش دبستانی.حتما کلی هم ذوق دارهدلم واسه خودتون و فاطمه تنگ شده
مامان طهورا عسلی
1 شهریور 92 15:54
به سلامتی انشاالله
مامان رومینا
1 شهریور 92 18:46
میدونم اونجایید.میخواستم بیام یه سر بهتون بزنم روم نشد مواظب خودتون باشید زن دایی.کاری چیزی داشتید حتما بهم بگید
مامان ریحان
2 شهریور 92 12:35
سلام
خوشحالم آپ کردی

چقدر خوشحالی مامانش داره میره پیش دبستانی تو پوست خودت نمی گنجیااااااااا

رو پوش جدید مبارک

ر مورد رنگش کاملا موافقم

خدا پدرتو هم قرین رحمت کنه



سلام راستش بخوای اصلا" حوصله نوشتن نداشتم گفتم بیام شاید حال و هوا عوض بشه.
مامان آناهیتا
4 شهریور 92 22:23
بازم بهتون تسلیت میگم . به شما دختر ناز و مهربون تبریک میگم که می خوای بری پیش دبستانی
S♥gAnD
6 شهریور 92 14:18
ایشاالله همی شه شاد و سلامت باشین
مریم--------❤
8 شهریور 92 13:34
خیلی اولین سال مدرسه خوبه من همه چیزم صورتی بود
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد