25آبان 1390(فوت ننه بزرگ)
روز خیلی بدی بود................
ساعت حدودا"یک بود که بابا زنگ زد و گفت یه چیزی می گم هول نکنی گفتم چی شده اون هم بدون هیچ مقدمه ای گفت ننه مرده و تلفن رو قطع کرد اصلا" باور نمی کردم چون ما شب قبل پیشش بودیم و حالش هم خوب بود منو زن عمو رفتیم خونه ننه و دیدیم که ننه افتاده حالا نمیدونم که چطور فوت کرده بود ولی اصلا"رام قابل قبول نبود اونو می دیدم ولی باور نمی کردم روز خیلی خیلی بدی بود....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی