فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

جشن بادبادکا

1391/7/17 21:49
نویسنده : fateme
634 بازدید
اشتراک گذاری

به  فاطمه قول داده بودم که حتما" می برمت جشن  .وقتی از مهد آوردمش خونه گفت مامان من می خوابم بعد که بیدار شدم بریم جشن بادبادکا .

ساعت 4:30 دقیقه بود که رفتیم کنار دریا .

از صدا و سیما اومده بودن برنامه اجرا می کردن .

خاله سارا که مجری برنامه کودک بوشهره اومده بود و بابچه ها مصاحبه می کرد . روی یه نیمکت نشسته بود فاطمه و پری ناز و یکتا تا دیدنش رفتن پشت سرش ایستادن .منم از فرصت استفاده کردم و ازشون عکس گرفتم.

ازطرف هلال احمر هم مسابقه نقاشی گذاشته بودن.Painter

یه عروسک باب اسفنجی هم اونجا بود از طرف خانه ی بازی قلعه ی سحر آمیز اومده بود . هرکاری کردم فاطمه نرفت پیشش بایسته تا ازش عکس بگیرم ، می گفت ازش می ترسم.

همون جا یه دونه بادبادک خریدم و با بقیه دوستاش که اومده بودن رفتیم تا بادبادکا رو هوا کنیم .

هر کاری می کردیم بادبادکا می افتادن و نمی رفتن هوا.

 من موفق شدم بادبادک فاطمه رو هوا کنم . بقیه هم تلاش می کردن ، مامان یکتا هم یه دونه فرستاد هوا ولی زود افتاد .

خلاصه به جای اینکه بچه ها بازی کنن ما مامانها برای خودمون مشغول بودیم .

جاتون خالی خیلی خوش گذشت .هوا هم چشش نکنم یه خورده خوب بود.

 

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

اینم خاله سارا وبچه ها

به قول بچه ها بابی جون

غروب زیبای بوشهر

اینجا فاطمه گفت مامان کشتی ها (منظورش قایق ها بود) هم پید ا باشهنیشخندنیشخند

جدا کننده متن, جدا کننده متن جدید, جدا کننده متن زیبا, انواع جدا کننده متن, عکس جدا کننده متن

اینم بادبادکا یی که هواکرده بودن

اینم بادبادک فاطمه

اینجابادبادکش تو هوا بود و نخش رو تو دست گرفته بود

اینم ذوقش به خاطر بالا بودن بادبادکش

دخترم به یکتا چی می گفتیمتفکرمتفکر

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

مامان ثنا و ثمین
17 مهر 91 22:25
سلام خانومی.خوبید.خوش میگذره.
یادش بخیر جشن بادبادکها!
هنوزم هوای بوشهر شرجیه نه؟!
ما که اینجا داریم کیف میکنیم
فاطمه جون رو ببوس


جاتون خالی خیلی هوا خوب بود .
شرجیش کم بود .
خو حالا رفتی اونجا دل ما او کنی .
مامان رومینا
18 مهر 91 0:03
خوشحالم خوش گذشته.عکسا هم قشنگ بودن بخصوص آخری
مامان رومینا
18 مهر 91 0:04
خصوصی
مامانی درسا
18 مهر 91 1:44
خوش گذشت خاله اون عکس آخری دل منو بردی عاشقشم


آره خاله جون خیلی خوش گذشت ، بیشتر مامان بازی کرد تا من.
maryam
21 مهر 91 0:04
سلام مامان فاطمه .من عسلی سابق هستم بنا به دلایلی وبمو حذف کردم از این به بعد با این نام میام پیشت


سلام ،خوشگل خانم آدرس که برام نذاشتی .
حالا یه لطفی کن وقتی اومدی آدرس جدیدت روبرام بذار.
maryam
21 مهر 91 17:50
سلام عزیزم دیگه وب ندارم اما میام پیشت سر میزنم.دختر گلتو ببوس


چرااااااااااااااااااااااااا؟
مریم--------❤
22 مهر 91 18:14
یهههههههههههههههههه مو هم دریا میخواااااااااااااااااااااااااااااااام
میگوما کلی جای ما خالی کردینا نه؟
خوش بگذرههوا خوب بی؟
فاطی کوچولو ببوس


یعنی یک هوای عالی بید .سی خومون کیف کردیم .
ای به قول خومون کاغذ هوا بازی کردیم.البته دوره ی ما که ای بادبادکا نبی مابا کاغذدرس می کردیم .
مریم--------❤
22 مهر 91 18:14
من عاشق باب اسفنجی ام


منم همینطور کارتونش رو خیلی دوست دارم.
مامی نسیم (مامان ملودی )
24 مهر 91 13:55
پارسال منم ملودی رو بردم و الان بادبادکش و زدم دیوار اتاقش


جات خالی خیلی خوب بود . البته ما بیشتر بازی کردیم تا بچه ها.چون همه اش در حال بالا کردن بادبادک بودیم.
مامان ریحان عسلی
24 مهر 91 23:42
سلام
وی سی ژستاش ماشالا هر روز خوشگل تر از دیروز
ساحلم که دیگه نگووووووووو


ها جون چه ساحل قشنگی داریم . حرفش نزدنیه.
جات خیلی خالی.
خاله ی مهربون
28 مهر 91 15:04
سلام عزیزم
عالیه.
ممنون که به وبلاگ من سرزدید.دوستم روانشناس است...حتما می پرسم و به شما خبر می دهم


ممنونم از لطف شما.منتظرت هستم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد