فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

خونه تکونی

1392/7/8 13:40
نویسنده : fateme
290 بازدید
اشتراک گذاری

امروز تصمیم گرفتم که یه خونه تکونی توی وبلاگ داشته باشم .

رفتم قسمت لینک دوستان و با عرض معذرت اون دوستایی که فقط اسمشون توی لینک بودن و فقط خودم بهشون سر می زدم رو حذف کردم .

دوست دارم وقتی برای یه دوست مجازی کامنت می ذارم و وقت می ذارم و می رم وبلاگش و پستاش رو می خونم دلم می خواد اونم متقابلا" همین کار رو کنه . ولی متاسفانه اگه من به وبلاگ دوستان سر زدم گاهی وقتا اونا هم یه نیمه نگاهی به وب ما می اندازن .

بازم می گم دوستای گلم ببخشید که شما رو از قسمت لینک دوستان حذف کردم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

عشق یعنی...
8 مهر 92 16:38
خسته نباشی خونه تکونی کردی؟
مامان امیرحسین ومحیا
8 مهر 92 23:15
سلام خوبین فاطمه جون خوبه؟خدارو شکر من هنوز هستم حذفم نکردی دستت درد نکنه.ولی نمیدونم چرا تو پستی که در مورد آقا جونت گذاشتی نظر من ثبت نشده روحشان شاد.
راستی چه قدر بی وفا شدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/


بی وفا نیستم عزیزم در گیر بیماری آقام و بعد هم فوتش بود .
مامان رومینا
9 مهر 92 2:08
کار خوبی کرزدین زن داییمنم در اولین فرصت همین کارو میکنمخصوصی
مامان ریحان
9 مهر 92 3:22
سلام

چه کاره خوبی مونم هر چند وقت یه بار همی کارکو میکونوم

حالا تکلیف ما چنن که وبت مییم اما شما افتخار نمیدی




مو وب هر کی نروم به تو مریم و مامان رومینا حتما" سر می زنوم.
♥ مامی ملودی جون ♥
9 مهر 92 11:51
دقیقا کار خوبی کردی منم همین کارو چند روز پیش کردم .
SaYa
9 مهر 92 13:33
عزیزدلم دارم کامنتارو تایید میکنم ولی قبلش باید حتما جواب بدم واسه همین یه کوچولو طول میشه
SaYa
9 مهر 92 13:36
عزیزم ببخش که من خیلی خیلی کم اومدم پیشت و بعد از اتفاق ناراحت کننده ای که برات افتاد نتونستم کنارت باشم عزیزم
و نشد که اونجور که باید باهم صحبت کنیم
ولی تو همیشه به من لطف داشتی عزیزم و همیشه کنارم بودی
امیدوارم که شروع سال تحصیلی جدید واسه گل دختری بهترینا باشه
بابت اینکه هنوزم جزو دوستات موندم ازت کمال تشکر دارم گلم


خواهش می کنم سایا جون . نمی دونم وقتی می آم وبت یاد ختم قرآنی که گذاشتی می افتم .چون شروع دوستیمون با ختم قرآنی بود که گذاشته بودی . اولین باری بود که این مدلی قرآن ختم کردم.

SaYa
9 مهر 92 13:40
عزیزم به نظر من برو...مطمئن باش روحیتو کاملا عوض میکنه خیلی عالیهخیلیا آرزوشونه شوهرشون اجازه بده برن دانشگاه گلم توام که همسرت مشکلی نداره بنظرم برو عزیزم
SaYa
9 مهر 92 15:07
قربونت برم عزیزدلم جایگاه پدر بزرگ و مهربونت قطعا در بالاترینها بوده و هست فقط الان کنارتون از نظر فیزیکی نیست اما از هرزمان بهتون نزدیکتره باور کن
مامان ریحان
9 مهر 92 17:59
خصوصی
مریم--------❤
9 مهر 92 18:01
سلام عزیزم خوبی؟ نه اتفاقا دوستام اصلا گرفتار حرف و حدیث و اینجور چیزا نیستن....دخترایی هستن ک کل معلما تاییدشون میکنن چون از نظر اخلاقی عالی هستن از نظر درسی هم همینطورناراحتی هم همش به مو برمیگشتتقصیر خوم بی حالا امروز فهمیدیم یکی از دوستای خیلی صمیمیم خونشون عوض کرده میخواد مدرشم عوض کنه....خیلی دور میشه به ما خیلی ناراحتوم امرو
مریم--------❤
9 مهر 92 18:03
به به ایول چقدر غیرت داری رو مو نوشتی: مو وب هر کی نروم به تو مریم و مامان رومینا حتما" سر می زنوم. حالا البته اگر منظورت از مریم خوم باشوم
مامان نادیا و نلیا
9 مهر 92 23:09
سلام...دختر نازتون رو خدا حفظ کنه....راستش به نظر کار خوبی کردی منم حس شما رو دارم به خیلیا سر میزنم ولی اونا یا اصلا نمیان یا خیلی دیر به دیر یه چیز کوچولو میگن و میرن.... راستی ببینم واسه اینکه ما رو لینک کنی جا داری
مامان نادیا و نلیا
10 مهر 92 16:00
شما هم لینک شدین عزیزم... راستی بله ما زرتشتی هستیم
4دوست(مریم)
12 مهر 92 20:17
سلام مامان فاطمه.خوب هستید؟؟؟فاطمه خوبه ؟؟؟خدا آقاجونتو رحمت کنه و انشاالله که آخرین غمتون باشه
(زهره)مامان فاطمه
17 مهر 92 12:16
بسیار کارخوبی کردییییییی
کیانا
29 مهر 92 15:11
من و بهنام هم داریم اتاق پسر گلمون کیان رو آماده میکنیم
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد