فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

رفتیم عکاسی

دیروز منو فاطمه با یاس و خاله صدیقه رفتیم عکاسی خانه هنر که عکس بگیریم. فاطمه با یاس یه دونه عکس با هم گرفتن. امروز با خاله صدیقه رفتیم که عکسا رو برای چاپ انتخاب کنیم. توی عکسای از بس که فاطمه و یاس اذیت کردن خانمی که عکس می گرفت عصبانی شد و باهاشون دعوا کرد. منم بهش گفتم خانم اینا بچه هستن شما بهشون می گید این مدلی بایستید تا بری عکس بگیری ژستشون بهم می خوره دیگه دعوا نداره شما باید حوصله داشته باشید. فقط سه تا عکس از فاطمه گرفت و نذاشت با لباسای دیگه ای که براش برده بودم عکس بگیره . آخر سر هم معذرت خواهی کرد که ببخشید من کمی عصبی شدم. 45 روز دیگه گفت بیاید عکسا رو که آماده کردیم رو ببینید اگه پسندید براتون ...
25 ارديبهشت 1392

پایان ترم زبان

امروز جلسه آخر ترم دوم نیمه ی اول بهار بود. از 29 اردیبهشت ترم سوم نیمه ی دوم بهار شروع می شه . فاطمه یک هفته استراحت می کنه. خانمشون یا به قول فاطمه تیچر گفته بود امروز کتاب نیارید به جای کتاب می تونید چیسپ(چیپس) پفک، پفیلا، کیک و بسکویت با خودتون بیارید کلاس ، امروز قرار بود که براشون کارتون پخش کنن . از خانم امیری اجازه گرفتم که پنج دقیقه آخر کلاس اجازه بده ازشون عکس بگیرم. فاطمه بین تیچرایی که داشته از اولین تیچرش خانم عمرانی و بعد از اون خانم امیری خیلی خوشش می آد و اونا رو دوست داره. ترم دیگه هم خانم امیری معلمشونه.این ترم pce3بودن و ترم دیگه pce4می خونن. البته این سه ترم یک کتاب داشتن و ترم بعدی ...
22 ارديبهشت 1392

عکس نوروز

قبل از عید توی اسفند ماه از طرف مهد کودک بچه ها رو بردن عکاسی رخ ازشون عکس گرفتن . حالا عکساشون رو بهمون تحویل دادن .ا اینم عکس فاطمه خانم پای سفره هفت سین سال 92 ...
19 ارديبهشت 1392

عکس

فاطمه ، یاس و آوا توی دفتر موسسه زبان سفیر لیان قبل از شروع کلاس قبل از اومدن به قول فاطمه تیچر اینجا هم خانمی روی صندلی تیچرش نشسته ...
19 ارديبهشت 1392

گربه پشمالو

در مورد گربه قبلا" بهتون گفته بودم که صدف (دختر برادر زن عمو ــ چقدر طولانی شد )قرار بود گربه بخره . موقع انتخاب گربه فاطمه هم باهاشون رفته بود . فاطمه خانم هم پیله کرده بود که منم گربه می خوام.از ما انکار و از فاطمه اصرار. امشب گربه اومده بود خونه ی عمو کریم مهمونی . ما هم رفتیم برای دیدن گربه . فاطمه رفت و کنار گربه نشست . من طوری نگاهش کردم که یعنی بهش دست نزن . ولی فاطمه بی توجه به نگاه من اونو گذاشت رو پاهاش و نازش می کشید.منم........ اون گربه کثیفه ، نجسه ......... زن برادر زن عموش وقتی منو دید گفت نگران نباش همین حالا از دامپزشکی آوردیمش . خلاصه من که زورم به فاطمه نرسید ، دیدم داره باهاش بازی ...
18 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

گل قشنگم عاشق هندونه است.وقتی بهش می گم برات هندونه بیارم زودی جوابم رو می دی و می گی با پوستش بیار. چند بار ازم پرسیدی مامان این هندونه است یا هندوانه . بهش می گم چرا اینو می پرسی . می گه آخه یاسی می گه هندوانه ولی تو به من می گی هندونه بهش می گم دخترم اصلش هندوانه است ولی توی صحبت کردن عامیانه بهش می گیم هندونه . حالا تو هر چی دوست داری بگو. امان از دست شما با این سئوالاتتون. فاطمه دوست داره این جوری هندونه بخوره.   اگه گفتید اون قاشقه برای چیه؟   ...
18 ارديبهشت 1392

وبلاگ دختر خالم

دوستای عزیزم چند روزی می شه که دختر خاله ی فاطمه وبلاگ ساخته . ازتون می خوام که به وبلاگ اونم سر بزنید .   اینم آدرسش: http://yas-84.niniweblog.com ...
16 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

خانم تنگسیری دو تا سی دی از عکسایی که در طول سال از بچه ها گرفته بودن بهم داد و عکسایی که از فاطمه نذاشته بودم رو براتون می ذارم. اولین روزی که فاطمه رفت مهد  به مناسبت  هفته کتاب نمایشگاه کوچکی توی مهد گذاشته بودن آخر ماه صفر بود به نیت سلامتی فاطمه سفره حضرت رقیه (س) توی مهد انداختم البته با کمک و همکاری مدیر مهد روزی که فاطمه رفته بود اردو نوش جونت مامان ، بهم گفته بودی غذاش خیلی خوشمزه بود. ...
14 ارديبهشت 1392

تشکر

امروز برای تشکر از مدید مهد کودک و خانم مربی خاله سحر با فاطمه رفتیم مهد. براشون یه هدیه کوچیک گرفته بودم که امیدوارم خوششون اومده باشه . خانم حسینی زاده مربی فاطمه وسایلش رو بهمون تحویل داد . چون فاطمه از بعد از تعطیلات عید مهد نرفته بود از بچه ها عقب افتاده بود که قرار شد تو خونه کارایی که انجام نداده رو باهاش کار کنم. اگه خدا بخواد برای پیش دبستانیش هم توی همین مهد اسمش رو نوشتم . قرار شد شهریور ماه برای انجام یه سری کارای ثبت نام به مهد بیام. با تشکر فراوان از خانم تنگسیری مدیر مهد و خانم حسینی مربی عزیز که برای فاطمه جون خیلی زحمت کشیدن. خاله سحر با فاطمه مبین ، سورن ، خاله سحر ، فاطمه ، صبا ، فاطمه ، پانیذ ، هستی ،...
14 ارديبهشت 1392

جشن روز پرستار

روز پرستار اگه اشتباه نکنم 27 اسفند 91 بود . ولی به خاطر اینکه ایام فاطمیه بود و یکی از همکارای خاله اینا فوت کرده بود جشن روز پرستار رو گذاشتن بعد از ایام فاطمیه و چهلم همکارشون. دنبال یه مناسبت می گشتن که جشنشون رو بگیرن و  رو تولد حضرت فاطمه (س) جشنشون رو گرفتن. روز پنجشنبه بعد از اینکه نماز خوندیم تقریبا" ساعت هشت و نیم بود که رفتیم جشن . برای خاله فرهت گل گرفتیم .چون پرستار نمونه شده بود. مراسم با خواندن چند آیه از قرآن کریم شروع شد ،بعد از اون هم سرود ملی کشور توسط ارکست نیروی  دریایی زده شد. خلاصه کنم بعد از اجرای موسیقی  محلی بوشهری (آهنگ بندری) توسط گروه لیمر(امیدوارم که اسمش رو درست گ...
14 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد