فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 12 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

خرید روپوش

گلم چند وقتیه که نه ازت عکسی گرفتم و نه چیزی برات نوشتم. امسال می ری پیش دبستانی ، من هنوز ثبت نامت نکردم . قراره بذارمت همون مهدکودکی که پارسال بردمت .به مامان صبا ، زن برادر زن عموت زنگ زدم ، اونم صبا رو قراره همون مهد فرشته ها که می رفتید بفرسته . مامان صبا آدرس خیاطی بهم داد که برم برای فاطمه روپوش درست کنم. روز چهار شنبه با بابا رفتیم و خیاطی رو پیدا کردیم . خانمه اندازه ات رو گرفت و گفت یکشنبه بریم و مانتو شلوارت رو ازش بگیریم. فاطمه از رنگ مانتو خوشش نیومد و می گفت من این پارچه رو نمی خوام آخه مانتو شلوارشون طوسی بود . بچه حق داره بگه رنگش قشنگ نیست . برای پیش دبستانی رنگ طوسی مناسب نیست . آستین و یقه مانت...
1 شهريور 1392

دلتنگم

ای مداح اهل بیت دگر به گوش نیاید صدای تو صد حیف از آن نوا و بیان رسای تو از ابتدای حیات دم زدی از حسین تا دم ممات به به به ابتدای تو و انتهای تو این عکس پارسال مهر ماه وقتی که آقا جون می خواست بره کربلا ازش گرفتم.آقام برای بار دوم بود که داشت می رفت زیارت آقا امام حسین (ع) .آقام تموم زندگیش وقف امام حسین (ع) بود . اسم آقا که می شنید بی اختیار گریه می کرد. الان 19 روزه که از ما جدا شدی . دقیقا" 7مرداد92 مصادف با 20رمضان به دیار باقی رفتی.نمی دونم چطور این 19 روز بدون تو گذروندم .واقعا" خدا به آدم صبر می ده. آقام 24 روز بیمارستان بستری بود توی این 24 روز ما از صبح پشت در بسته آی سی یو می نشستیم و برای شفای آ...
25 مرداد 1392

پیر غلام اهل بیت (ع) به دیار باقی شتافت

خدایا هر چه گفتم بفرستید از بهر شفایش صلواتی ندادی به دل خسته و زارم تو جوابی این بار باید بنویسم روزگارا ، بفرستید بر شادی روحش صلواتی به یاد پدر عزیزم   عکسایی از مراسم تشیع آقا جونم که تازه بدستم رسید آقای خوب و مهربونم امسال تو مراسم شهادت امام علی (ع) خودت نبودی و روحت حضور داشت مسجد قبل از تشیع آقا جونم چه آروم خوابیدی حجت السلام سید مصطفی حسینی دوست صمیمی آقام بود از قم اومده بود. دایی جان فاطمه (برادرم)که نوحه خون مسجده.برای آخرین بار بالای سر آقام نوحه خوند و باهاش خداحافظی کرد. مراسم سینه زنی     ...
23 مرداد 1392

یا امام علی (ع)

سلام دوستان عزیزم امشب شب ضربت خوردن امام علی(ع) است. آقام هر سال توی مسجد بود. ولی امسال رو تخت بیمارستانه. تو را به خدا توی این شبها ما رو از دعای خیرتون فراموش نکنید . برای آقام دعا کنید که هر چه زودتر خوب بشه . یا امام حسن مجتبی (ع) شب تولدت دل ما رو شاد کردی . معچزه کردی و آقام از کما بیرون اومد . یا امام حسن (ع) بازم معجزه کن و مشکل کلیه اش هم حل بشه. یا امام علی (ع) تو را به حضرت فاطمه (س) ؛ تو را به امام حسن (ع) ؛ تو را به سر بریده ی امام حسین (ع) ؛ تو را به دو دست بریده ی عباست و تو را به فرق شکافته ات قسمت می دم اول همه ی مریضا رو شفا بده بعد هم آقام رو. یا امام حسین تو را به علی اصغرت (ع) ؛ تو را به عل...
5 مرداد 1392

شفای آقام

سلام دوستای عزیزم قبل از هر چیز تولد امام حسن مجتبی (ع) رو به همه ی شیعیان تبریک می گم. ممنونم از همه ی اونایی که برای شفای آقام دست به دعا شدن. دیشب معجزه شد . شب تولد امام حسن مجتبی (ع) کریم اهل بیت (ع) بعد از 17 روز که آقام توی کما بود بهوش اومد و چشماش رو باز کرد. خدایا شکرت . خدایا همینطور که دل ما رو شاد کردی از ته دلم دعا می کنم که همه ی مریضا شفا پیدا کنن و دل خانواده هاشون شاد بشه. ...
2 مرداد 1392

دعا

سلام دوستای گلم آقام توی ICU بستریه به دعای خیر شما نیاز دارم . برای شفاش به نیت چهارده معصوم ، 14 بار آیه امن یجیب المضطر اذا دعا و یکشف السوء رو براش بخونید. امروز روز اول ماه مبارک رمضانه آقام بانی مسجد ، تورا خدا براش دعا کنید که بلند بشه بره مثل همیشه برای ائمه خدمت کنه . التماس دعا دارم . تو رو خدا براش دعا کنید . ...
19 تير 1392

تولد پانیذ و پونه

دیشب تولد پونه و پانیذ دختر های عمه زری بود. هر سال عمه تولدشون رو با هم می گیره .تولد پانیذ 5تیر و تولد پون 30 مرداده . وقتی رفنیم خونه عمه اینا دیدیم که لباس پونه و فاطمه مثل هم و یک رنگ بود . با این تفاوت که من ده هزار تومن لباس فاطمه رو ارزون تر خریده بودم. طبق معمول فاطمه و پونه چند دقیقه اول با هم خوب بودن . بعدش سر هر چیز کوچیک با هم دعواشون می شد. رومینا جون هم آخرین مهمونی بود که تشریف آورد. شب خوبی بود. پونه و فاطمه پانیذ ؛ پونه و فاطمه   رومینا جون         ...
7 تير 1392

جشن شعر خوانی

امروز جلسه آخر کلااس زبان ترم بهار بود. توی موسسه ده دقیقه آخر جشن شعر خوانی بود . بچه ها شعر هایی که تو این ترم یاد گرفته بودن می خوندن و مامانا هم اونا رو تشویق می کردن. یکی از مامان زحمت کشیده بودن و یه جعبه کیک خامه آورده بود. همه ی بچه ها کیک برداشتن ولی فاطمه گفت من نمی خورم . ترم جدیدش از یکشنبه شروع می شه .این ترم PCE5 می خونن. کارنامه هاشون هم بهشون دادن این ترم فاطمه دقت و تمرکز هم A گرفت. آخه ترم های قبلی به خاطر بازیگوشیش دقت و تمرکز رو بهش B داده بودن . روز شنبه هم براشون کارگاه نمایش عروسکی به زبان انگلیسی گذاشتن . اسمش رو نوشتم که روز شنبه ببرمش.      ...
4 تير 1392

مولودی آقا امام زمان (عج)

دیشب مثل هرسال خونه حاج عمو مولودی بود . ساعت 8 بود که با عمه ها رفتیم مولودی. رومینا هم با مامانش اومده بود. قرار بود خانم مداح بعد از نماز مغرب بیاد ولی خیلی طول داد و ساعت نه و نیم بود که اومد. دعای توسل خوند و بعدش هم شروع کرد به مولودی خونی . فاطمه هم از وقتی رفتیم همه اش در حال بازی کردن با بچه ها بود . چند باری هم که خواستم ازش عکس بگیرم به زور آوردمش .     زن عمو توی سفره تسبیح می ذاره و آخر مراسم به اونایی که مشکل دارن یا حاجتی دارن می ده . هر کسی تسبیح رو برداشت اونو گرو نگه می داره تا سال آینده و اگه حاجتش بر آورده شد برای سفره سال آینده تسبیح می آره . خیلیا با نیت این تسبیح ...
3 تير 1392

میلاد صاحب عصر (عج)

کی شود در ندبه های جمعه پیدایت کنم گوشه ای تنها نشینم تا تماشایت کنم مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم اللهم عجل لولیک الفرج عید نیمه شعبان بر شما مهربانان مبارک التماس دعا ...
2 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد