تولد ملودی جون
پنجشنبه تولد 92/2/26ملودی جون دوست وبلاگیمون بود..
مامانش لطف کردن و مارو هم دعوت کردن. من با فاطمه تصمیم گرفتیم که بریم تولد.
دیدن ملودی و مامانش برای اولین بار برام خیلی جالب بود. من عکس ملودی با مامانش رو توی وبلاگ دیده بودم. وقتی ملودی رو دیدم خیلی کوچولو موچولو بود . عکساش که توی وبلاگ دیده بودم خیلی بزرگتر نشون می داد. ولی از نظر قیافه کاملا" شبیه عکسش بود.
ماشاالله خیلی نازی ملودی جون.
خانمی نمی ذاشت ازش عکس بگیرم. همه اش در حال بازی کردن.
چند تا عکس با فاطمه ازش گرفتم که براتون می ذارمش.
توی تولد یه دوست وبلاگی جدید هم پیدا کردم حدیثه جون مامان پارسا و طاها جون. این دوستمون تازه به جمع وبلاگیا اومده. خیلی زود با هم صمیمی شدیم.
کیک تولدش خیلی خوشگل و خوشمزه بود . من که کیک خامه ای زیاد نمی خورم ولی دیشب کیکم رو کامل خوردم.
شام هم خیلی خوب بود . فاطمه عاشق ساندویجه ، از وقتی که رفتیم می گفت مامان کی ساندویج می دن. وقتی شام آوردن گفت مامان ساندویج چیه من نگاه کردم بهش گفتم فکر کنم اولویه است . خانم گلم اولویه دوست نداره و گفت من نمی خورم . بهش گفتم حالا یه تیکه کوچولو بخور شاید خوشت اومد . اونم قبول کرد. وقتی خورد گفت مامان اولویه نیست خیلی خوشمزه است. چشش نکنم ساندویجش رو کامل خورد.
از دیشب تا حالا می گه مامان ساندویجی که مامان ملودی درست کرده بود برام درست کن. منم بهش قول دادم که درست کنم .
روز خوبی بود و خیلی خوش گذشت.
ملودی جون
فاطمه گلی
اینا هم دوستای جدیدمون طاها کوچولو و پارسا جون
فاطمه به ملودی می گفت که دوربین رو نگاه کنه
آقا پارسا
کیک تولد ملودی جون که خیلی هم خوشمزه بود.
خانمی داشت شامش رو می خورد.
اینجا هم ملودی خسته از جشن شیشه اش رو برداشته و وسط سالن دراز کشید. عزیزم خستگی توی چهره اش پیدا بود.