فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

بدون عنوان

امشب شام دعوت عمو صادق دوست بابا بودیم . مارو برد زیتون و پیتزا خرید. البته دیر بهمون خبر داد و من روزه بودم و افطار کرده بودم ولی چون عمو محسن دوست بابا باخانمش و دخترش اومده بودن ما هم باید با باباجونت میرفتیم خیلی حیف شد چون من سیر بودم و نمی تونستم چیزی بخورم . به خاطر اینکه عمو صادق ناراحت نشه یه دونه قارچ سوخاری خوردم .جاتون خالی خیلی خوشمزه بود.   این پیتزا وقارچ سوخاری مبینا و فاطمه   فاطمه در حال خوردن پیتزا ...
19 تير 1391

تولد حضرت رقیه (س)

روز عید مبعث که رفته بودیم مولودی خانم مداح گفت که 18 شعبان تولد حضرت رقیه (س)است . من تاحالا نشنیده بودم همون جا نیت کردم که اگه تونستم مولودی بگیرم . ولی خوب به خاطر اینکه اگه میخواستم مولودی بگیرم دعوتی زیاد داشتم و خونمون هم گنجایش این همه دعوتی رو نداشت تصمیم گرفتم که بسته هایی درست کنم و وقتی میرم نمازببرم مسجد و همون جا قسمت کنم . اینکار روکردم انشاالله حضرت رقیه (س)خودش قبول می کنه. ...
18 تير 1391

بدون عنوان

امروز به تاریخ قمری دهمین سالگرد ازدواج من و همسرمه. این گلهارو بهش تقدیم و براش آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم . انشاالله سالهای سال سایه اش روی سرمنو دختر گلش باشه. ...
14 تير 1391

کامپیوترم درست شد

از وقتی که کامپیوترم خراب شد اعصاب نداشتم یه بار لپ تاپ  دختر عمه فاطمه رو برداشتم یه چند روزی هم لپ تاپ مریم جونو برداشتم همه اش می ترسیدم لپ تاپشون خراب شه تا اینکه به سلامتی امروز کامپیوترم درست شد البته درست آقا اردلان (پسر عموی فاطمه) درد نکنه امروز صبح بردش خدمات کامپیوتری دوستش و اونجا یه سرویس کاملش کر د. بیچاره توی خونه درستش میکرد ولی برای یک ساعت بود دوباره می شد مثل قبل .آخر سر گفت زن عمو می برمش مغازه دوستم اونجا وسایل هست برات درستش می کنم .منم ازش قول گرفتم که اگه بردیش باید ظهر با خودت بیاریش و اون  همین کار رو کرد . وقتی اومد و من کامپیوتر رو دیدم از خوشحالی داد ...
13 تير 1391

اعياد شعبانيه

شعبان شد و پيك عشق از راه آمد عطر نفس بقيه الله آمد با جلوه سجاد و ابوالفضل و حسين يك ماه و سه خورشيد در اين ماه آمد اعياد شعبانيه بر همه دوستان مبارك.   عمه بتي هر سال نذر داره تولد امام حسين (ع) تولد حضرت ابوالفضل العباس (ع)و تولد امام سجاد(ع) مولودي بگيره . امسال هم مولوديش رو گرفت امروز هم مولودي امام سجاد (ع) است . ...
7 تير 1391

جشن شعر خوانی

امروز جلسه آخر ترم اول کلاس زبان فاطمه بود. خانمشون گفته بود جشن شعر خوانی دارن صبح که خواستیم بریم کلاس فاطمه طبق معمول پاشو کرد تو یه کفش که باید لباس عروس تنم کنی چون جشنه هر چی گفتم مامان جون لباس عروس برای تولد یا جشن یا عروسیه اونم گفت خوب اینم جشن شعر خوانیه خوب منم دیگه نتونستم چیزی بهش بگم اون موفق شد و لباس عروس تنش کرد وقتی رفتیم خانمشون گفت : تا صورتاشون رو نقاشی کنم بعد شما بیاید تو کلاس ما هم پشت در کلاس منتظر موندیم بعد از یه نیم ساعتی که گذشت در کلاس باز شد و مامانا رفتن تو کلاس نشستن و گل خانوما با صورتای نقاشی شده شروع کردن به خوندن شعرایی که توی ترم یاد گرفته بودن  ...
5 تير 1391

مبعث رسول الله (ص)

شب مبعث مولودی دعوت بودیم منو فاطمه با زن عمو و حدیث رفتیم مولودی اول دعای معراج خوندن بعد هم شروع کردن به مولودی خونی به قول ما بوشهریا شپ (دست زدن) و کل (هل هله )و یزله یزله تو رسم ما وقت عروسیامون ؛جشن و شادیامون می گیرن . همه دور هم جمع می شن به صورت دایره و مداح شروع به خوندن می کنه آن قسمتی که باید جواب بدن همه پشت  سر هم دست می زنن و می پرن .(اینم یه نوع رسمه دیگه) فاطمه اولین بار بود که می دید خیلی خوشش اومد ما که فقط نگاه می کردیم ولی فاطمه برای خودش کلی پرید بچم اول شوکه شده بود که اینا دارن چیکار می کنن ولی بعدش بهشون ملحق شد. --- یه دونه عکس هم ازش گرفتم که سر فرصت می ذا...
31 خرداد 1391

نمايشگاه خانه مدرن

ديشب عمه زري زنگ زد و گفت مي خواد بره نمايشگاه  گفت اگه مي آي بيام دنبالتون منم كه حو صله ام سر رفته بود بهش  گفتم باشه ما هم مي آيم فاطمه رو زود آماده كردم ،خودمم هم آماده شدم و پياده رفتيم طرف خونه عمه زري كه با هم بريم نمايشگاه     ...
26 خرداد 1391

بدون عنوان

ديروز صبح كه با فاطمه رفتيم كلاس دوربين عكاسي رو با خودم بردم كه از به قول فاطمه تيچرشون و بچه ها عكس بگيرم از خانمشون اجازه گرفتم و اونم گفت آخر كلاس بيا و عكس بگير بعد گفت من جلسه آخر مي خوام صورت بچه هارو نقاشي كنم اگه دوست داشتي دوربينت رو بيار و ازشون عكس بگير منم كه دنبال سوژه مي گردم از خدا خواسته گفتم چشم حتما" مي آرم اينم عكسايي كه گرفتم.......... ...
25 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد