فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 13 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

سفره هفت سین91

من با کمک فاطمه نشستیم جامهایی رو که داشتیم با گل تزئین کردیم و سفره هفت سین رو روی میز چیدیم . این هم سفره هفت سین و عکسای فاطمه ................                   ...
4 فروردين 1391

29اسفند 1390

گل قشنگم امشب ساعت 10دقیقه بامداد چشم به دنبا باز می کنی و مامان بعد از هفت سال انتظار صاحب یک دختر خوشگل می شه . خدا رو شکر می کنم که گل نازی به  نام فاطمه به من داد. عزیز دل مامان تولدت مبارک انشاالله صد ساله شی. ...
29 اسفند 1390

28اسفند90

امروز صبح بابا جونت زنگ زد گفت که امروز ظهر نمی آد خونه باید تا شب بانک بمونه  چون آخر ساله و باید حسایاشون رو ببندن .خب ما هم از فرصت استقاده کردیم و اومدیم خونه آقا جون . بعد از ظهر وقتی خواب بودی من رفتم بازار و موفق شدم برات کفش بخرم . ولی چون خودت رو نبرده بودم کفشت برات بزرگ بود حالا مجبورم فردا بریم کقشت رو عوض کنم..تا فردا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
28 اسفند 1390

بدون عنوان

ادامه کار دیروز..... امروز قرار شد از اتاق فاطمه شروع کنم . با کمک فاطمه همه عروسکهاشو از توی طبقه ها ریختیم پایین و فاطمه کلی خوشحالی می کرد بین عروسکاش نشسته بود و بازی می کرد من هم چند تا عکس ازش گرفتم بعد هم شروع به تمیز کردن کردیم اول گرد گیری و گذاشتن عروسکها سر جاشون بعد هم گرد گیری همه اتاق و در آخر هم جارو کردن اتاق که از تمام مراحل عکس گرفتم ...                 ...
20 اسفند 1390

بدون عنوان

امروز مامان تصمیم گرفت که مثل هر سال دستی به سرو گوش خونه بکشه بعد از کلی فکر کردن  برای تمیز کردن که از کحا شروع کنم تصمیم گرفتم از آشپز خاته شروع کنم ساعت ده صبح است اول بالای کابینت بعد داخل کابینت به ترتیب تا رسیدم به کف آشپزخانه خب حالا کف آشپزخانه رو شستم نگاه به ساعت کردم ساعت سه بعد از ظهر شده یود بابای فاطمه هم از سر کار اومد حالا ناهار می خواد خب من فقط تونستم امروز آشپزخاته رو تمیز کنم تا فردا .....بهتره از اتاق فاطمه شروع کنم ...
15 اسفند 1390

15بهمن 1390

ا مروز ظهر عمه بتی زنگ زد و گفت : شماره ثبت نام مکه براش بخونم من هم شماره تو (فاطمه) رو براش خوندم بعد از پنج دقیقه زنگ زدو گفت : که اسممون توی قرعه کشی در اومده و من از خوشحالی نمی دونستم چکار کنم و فقط خدا رو شکر کردم. ...
8 اسفند 1390

تولد فاطمه

فاطمه عزیزم امشب شب 29اسفند سال1386 است ساعت 9شب برای به دنیا اومدنت به بیمارستان سلمان فارسی (استان بوشهر) رفتم ساعت 11.30دقیقه به اطاق عمل رفتم و فاطمه جون تو دقیقا ساعت یک دقیقه بامداد سال 1387بدنیا اومدی خدا را شکر می کنم از اینکه صحیح و سالم هستی. ...
6 اسفند 1390
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد