فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 16 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

بهار

خاطرات چیز هایی هستن که هیچ وقت نمیتوان آن ها را فراموش کرد چون در فراموش نشدنی ترین جای ذهن ما هستند

جلسه قرآن

با شروع ماه مبارک رمضان منو وفاطمه صبحها به کلاس قرآن میریم. البته یک روز درمیون ،چون فاطمه روزهای زوج کلاس زبان داره و ساعت کلاس قرآن با ساعت کلاس زبان فاطمه یکیه.یعنی ساعت ١١تا١٢ وما متاسفانه نمیتونیم هر روز بریم کلاس قرآن. امسال تصمیم گرفتم سه بارختم قرآن داشته باشم.یک بارش که ختم دسته جمعیه که مامان ریحانه جون زحمتش رو کشیدن و اسم منو تو لیستشون نوشتن. یکبار هم که دارم کلاس قرآن میرم دارم به نیت مادربزرگم ختم میکنم .من مادر بزرگم رو خیلی دوست داشتم خدا بیامرزدش خیلی زن خوب و با ایمانی بود.و بار سوم هم دارم به نیت بقیه امواتم می خونم .البته اگه خدا قبول کنه. شب بعد از اینکه افطار خوردیم با فاطمه می ریم مسجد برای مقابله (ما تو...
3 مرداد 1391

سوغات دایی جان

چند روز پیش دایی جان فاطمه رفت بود ماموریت تهران  دیروز از ماموریت برگشت و برای فاطمه و یاس دختر خاله فاطمه لباس سوغات آورد اونا همون موقع لباساشونو پوشیدن و دایی جانو بوسیدن و ازش تشکر کردن ولی متاسفانه برای مامان هیچی نیاورده بود       فاطمه و یاس دخترخاله اش     خنده شو ببین به زور خندید این هم ژست دو دختر خاله ...
25 تير 1391

سرماخوردگی و آلرژی

از دیروز فاطمه کمی کسل احوال بود. ازدیشب هم صداش گرفت و آبریزش داشت و سرفه میکرد . قرار شد که ببرمش دکتر. تلفنی نوبت گرفتم باید ساعت 12 بریم. خدا کنه خانم دکتر دارو کم بهش بده چون من بساطی دارم برای دارو دادنش . یه نیم ساعت قبل از ساعت داروش باید دنبالش توی این اتاق و توی اون اتاق برم تا بتونم داروش رو سر ساعت بهش بدم . رفتیم دکتر چون منشی خانم دکتر آشناست ما رو نفر اول فرستاد . خوشبختانه خانم دکتر گفت یه سرما خوردگیه ساده است نیازی به خشک کننده نداره و این بیشتر آلرژیه تا سرما خوردگی ، و بهش یه اسپری بینی داد و شربت سرماخوردگی و یه شربت هم برای حساسیت.بازم خدا را شکر که داروهاش زیاد نبود. اومدیم خونه به...
21 تير 1391

بدون عنوان

        اینم از .......   عکسایی که سه ماه پیش رفتیم عکاسی گرفتیم.       مردم تاعکسا آپلود شد اونجوری که می خواستم نشد ولی خوب کاچی بعض هیچی ...
16 تير 1391

تولد آقا امام زمان(عج)

قبلا" گفته بودم که شب نیمه شعبان زن عموی فاطمه مولودی داره . شب مارفتیم مولودی خیلی خوش گذشت. جای همه ی شما دوستان خالی.مداحه با خودش دف زن آورده بود مولودی خونی همراه با دف و عمه بتی هم یه کیک تولد خریده بودکه عکسش رو براتون می ذارم. راستی موهای فاطمه هم کوتاه کردم البته فقط جلوی موهاش.   اینجا فاطمه به زور نشوندم پای سفره که ازش عکس بگیرم (صورتشو ببینید)   این هم کیکی که عمه بتی خریده بود   اینجا هم داشتی شکلات نوش جون می کردی   ...
16 تير 1391

مولودی نیمه شعبان

امشب زن عمو مهناز مولودی داره البته مولودیش هر ساله است .زن عمو صبح شله زرد درست کرد ولی چون فاطمه کلاس داشت بردمش کلاس ؛تا بر گشتیم شله زرد پخته بود و تو ظرف هم کرده بودن ما برای تزئئنش رسیدیم و به زن عمو کمک کردیم. قراره بعد از ظهر فاطمه رو ببرم آرایشگاه و جلوی موهاشو کوتاه کنم  حالا ببینم دخترم چه شکلی می شه   ...
14 تير 1391

بدون عنوان

چند وقتیه کامپیوترم خرابه اعصاب ندارم خیلی کلافه ام هی می رم در خونه همسایمون می گم مریم جون می شه لپ تاپتو به من قرض بدی اون بیچاره هم حرفی نمی زنه و لپ تاپش رو دو دستی تقدیم می کنه منم که دیگه ...... دیشب رفته بودیم خونه ننه بزرگ خاله رقیه (مامان رومینا) کارت عروسی خواهرش رو بهمون داد عروسی 14تیر مصادف با شب نیمه شعبانه همون شب زن عموی فاطمه مولودی داره حالا موندیم جکار کنیم کجا بریم خوب تا چهار شنبه خیلی مونده   خوب حالا در مورد ترم جدید گل خانمی براتون بگم. هفته گذشته 91/4/5 روز دوشنبه اولین جلسه کلاس زبان فاطمه بود . صبح از خواب بیدارش کردم بعد هم آماده رفتن شدیم ...
9 تير 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به بهار می باشد